آشنایی با بازار فارکس
فصل یازدهم مقاله
خطوط پیوت ، کاماریلا و محاسبات آن در تحلیل بازار
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
خطوط حمایت و مقاومتی که تا کنون در مورد آنها بحث کردیم، همه به صورت چشمی و ترسیمی به دست می آمدند. در این درس در مورد خطوطی بحث خواهیم کرد که با استفاده از فرمول های ریاضی محاسبه شده و قدرت و اثرگذاری چشمگیری در رفتار معامله گران و در نتیجه روند قیمت دارند.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
محاسبه خطوط پیوت (Pivot)
کار با خطوط پیوت
محاسبه خطوط کاماریلا (Camarilla)
کار با خطوط کاماریلا
——————————————————————————————————————————
محاسبه خطوط پیوت (Pivot)
به طور کلی از خطوط پیوت برای معاملات روزانه استفاده می کنند و با انجام محاسبه بر روی قیمت های روز گذشته ساپورت و رزیستنس های روز آتی را به دست می آورند. ولی افرادی نیز هستند که این خطوط را برای بازه های زمانی بزرگتر مانند هفتگی، ماهانه و یا حتی سالانه استفاده می کنند. برای محاسبه خط پیوت به چهار پارامتر روز گذشته (بازه زمانی قبلی) نیاز است. این چهار پارامتر عبارتند از بیشترین قیمت، کمترین قیمت، نقطه باز شده و نقطه بسته شده روز گذشته که مورد نیاز هستند. البته در مورد بازارهای ۲۴ ساعته مانند مبادلات ارز که بازار زمان بسته شدن شبانه ندارد نقطه باز شدن قیمت لحاظ نمی شود و تنها از نقطه بسته شدن قیمت استفاده می گردد. نحوه محاسبه آن به شکل زیر است:
PP=Pivot Point=High+Low+Close/3
R1=(2*PP)-Low
R2=PP+(High-Low)
S1=(2*PP)-High
S2=PP-(High-Low)
در محاسبه پیوت بازارهای ۲۴ ساعته، قیمت بسته شدن(Close) از اهمیت بالایی برخوردار است به علت اینکه در ساعتی خاص بازار بسته نمی شود، معامله گران می توانند از ساعات مختلفی استفاده کنند. اغلب افراد با ساعت ۲۴ بروکر خود پیوت را محاسبه می کنند که می تواند کاری اشتباه باشد برای بهترین جواب عموما ساعت ۱۲ نیمه شب گرینویچ یا ساعت ۱۲ نیمه شب به وقت نیویورک مورد استفاده قرار می گیرد که بازده بهتری نسبت به دیگر ساعات بازار دارد. بالاترین و پایینترین قیمت (High-Low) نیز در بازه زمانی بین ۱۲ نیمه شب روز گذشته تا ۱۲ نیمه شب روز جاری محاسبه میگردد.
——————————————————————————————————————————
کار با خطوط پیوت
استفاده از خطوط پیوت دقیقا به مانند استفاده از خطوط ساپورت و خطوط رزیستنس است بدین صورت که پس از ترسیم، هر کدام از خطوط می تواند قابلیت عکس العمل به قیمت را داشته باشند. در شکل زیر پس از محاسبه داده های روز ۱۸ July خطوط پیوت و ساپورت برای روز ۱۹ July محاسبه می گردد در ساعات اولیه روز کاری اروپای مرکزی (بازار توکیو) قیمت نمودار پوند به دلار به خط پیوت می رسد اما با فشار خریداران قیمت به سطوح بالا می رود. تا اینکه در ساعت ۱۰:۳۰ به وقت اروپای مرکزی با اعلام خبری مربوط به انگلستان قیمت با گپی رو به پایین از خط پیوت می گذرد. در کندل بعد لحظاتی قیمت به پیوت می رسد و در ادامه روز، قیمت به خط ساپورت اول می رود. قیمت توانایی رد شدن از ساپورت یک را نداشته و دوباره رو به بالا حرکت می کند. این بار نقش حمایتی خط پیوت پوینت تبدیل به مقاومت می شود و قیمت در اواخر روز در بین خط پیوت و S1 بسته می شود.
در نمونه ای دیگر قیمت پس از رسیدن به خط پیوت در ادامه روز حرکت صعودی را نمایش می دهد. با اینکه خطوط R1 تا R3 برای دوره ای جلوی حرکت صعودی قیمت را می گیرند اما فشار خریداران صعود قیمت را رقم می زند.
——————————————————————————————————————————
محاسبه خطوط کاماریلا (Camarilla)
خطوط کاماریلا نیزبه نوعی ساپورت و رزیستنس می باشند. با اینکه فرمول محاسبه و نحوه استفاده از این خطوط با خط های پیوت متفاوت است اما کلیات آنها در استفاده از ساپورت و رزیستنس یکسان است. در خطوط کاماریلا هشت خط برای هر روز محاسبه می شود که عموما از ۴ خط آن استفاده می گردد فرمول محاسبه هشت خط کاماریلا به ترتیب زیر می باشد.
H4=((High-Low)*(1.1/2)) + Close
H3=((High-Low)*(1.1/4)) + Close
H2=((High-Low)*(1.1/6)) + Close
H1=((High-Low)*(1.1/12))+ Close
L1=Close-((High-Low)*(1.1/12))
L2=Close-((High-Low)*(1.1/6))
L3=Close-((High-Low)*(1.1/4))
L4=Close-((High-Low)*(1.1/2))
——————————————————————————————————————————
کار با خطوط کاماریلا
معمولا محاسبه ۴ خط از ۸ خط در مورد خطوط کاماریلا حائز اهمیت هستند. در صورت صعود قیمت خط های H3 و H4 و در صورت نزول قیمت خطوط L3 و L4 حائز اهمیت هستند. کسانی که از خطوط کاماریلا استفاده می کنند عقیده دارند که قیمت در اغلب روزها توانایی عبور از خطوط L3 و H3 را ندارد و در بازه ای بین این دو خط باقی می ماند. این افراد بر این اساس، با رسیدن قیمت به هر کدام از این دو خط در جهت بازگشت به سمت مخالف، وارد بازار می شوند. اما در روزهایی که بازار دارای روند قوی می باشد با شکسته شدن خطوط L3 و H3 صبر می کنند تا قیمت به خطوط L4 و H4 نیز برسد. سپس از آنجا در جهت روند اصلی وارد معامله می شوند.
در شکل زیر قیمت ابتدا به خط H3 می رسد و با فشار فروشندگان به سمت خط L3 حرکت می کند.مشاهده می شود قیمت از خط L3 رد نمی شود و خریداران در ادامه روز حتی قیمت را از خط H3 و H4 رد می کنند.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل دوازدهم خواهید دید:
آموزش اندیکاتور میانگین متحرک (اندیکاتور مووینگ اوریج) Moving Average
فصل دوازدهم مقاله
آموزش اندیکاتور میانگین متحرک (اندیکاتور مووینگ اوریج) Moving Average
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
یکی دیگر از روشها برای مشاهده تغییرات حرکات قیمتی استفاده از میانگین متحرک است. مووینگ اوریج کاربرد بسیار زیادی در تحلیل تکنیکال بازار و تشخیص روندها دارد و از این رو بین تحلیلگران و معاملهگران محبوبیت بسیار زیادی دارد. در مقاله، با انواع میانگین متحرک آشنا خواهید شد و نحوه محاسبه این میانگین ها و اصول کار با آنها توضیح داده شده است.
میانگین متحرک (مووینگ اوریج) ، میانگینی از داده های بازار در بازه زمانی خاص می باشد. میانگین متحرک (مووینگ اوریج) عموما به عنوان یک اندیکاتور Indicator (شاخص نمای تکنیکی) شناخته می شود اما از آنجا که امروزه در بین معامله گران (به خصوص معامله گران ارز) بیشتر بر روی خاصیت ساپورت و رزیستنس آن حساب باز می شود کاربردی دوگانه یافته است.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
اندیکاتور میانگین متحرک چیست؟
محاسبه میانگین متحرک چگونه است؟ (محاسبه مووینگ اوریج)
نصب اندیکاتور میانگین متحرک روی چارت
میانگین متحرک ساده چیست؟ (SMA)
میانگین متحرک نمایی چیست؟ (Exponential Moving Average یا EMA)
تفاوت میانگین متحرکهای نمایی و ساده چیست؟
تأخیر در اندیکاتور میانگین متحرک (مووینگ اوریج) (MA)
تعیین روند به کمک اندیکاتور میانگین متحرک (مووینگ اوریج) (MA)
سیگنال یابی به کمک اندیکاتور مووینگ اوریج (MA)
سیگنال یابی به کمک قیمت و اندیکاتور میانگین متحرک (MA)
تعیین سطوح حمایت/مقاومت به کمک اندیکاتور میانگین متحرک
کاربرد اندیکاتور میانگین متحرک (MA) در تحلیل و معامله
استراتژی معامله با اندیکاتور میانگین متحرک (MA) در بازار روند دار
——————————————————————————————————————————
اندیکاتور میانگین متحرک چیست؟
میانگین متحرک اندیکاتوری است که نوسانات بازار را به یک خط صاف و ملایم تبدیل میکند. اندیکاتور میانگین متحرک (مووینگ اوریج) (Moving Average یا MA) یک اندیکاتور پیرو روندی است. از این اندیکاتور نمیتوان برای پیشبینی آینده استفاده کرد، اما برای توصیف وضعیت فعلی میتواند مفید باشد. بایستی توجه داشت که این اندیکاتور تأخیر دارد، یعنی حتی در توصیف وضعیت فعلی بازار با کمی تأخیر عمل میکند. میانگین متحرک از محاسبه قیمتهای قبلی به دست میآید، به همین دلیل همواره با تأخیر همراه است.
میانگین متحرک در طراحی و توسعه سایر اندیکاتورها هم کاربرد دارد، بهطور مثال از اندیکاتور میانگین متحرک در اندیکاتورهای باندهای بولینگر (Bollinger Bands) و MACD هم استفاده شده است. اندیکاتور میانگین متحرک انواع مختلفی دارد، اما میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average یا SMA) و میانگین متحرک نمایی (Exponential Moving Average یا EMA) محبوبترین میانگینهای متحرک مورد استفاده معامله گران هستند. از اندیکاتور میانگین متحرک (MA) میتوان برای تعیین روند بازار یا تعیین سطوح حمایت/مقاومت استفاده کرد.
——————————————————————————————————————————
محاسبه میانگین متحرک چگونه است؟ (محاسبه مووینگ اوریج)
از آنجا که محاسبه میانگین متحرک از تغییرات قیمت به دست می آید، تابعی از قیمت و روند بازار می باشد و به لحاظ ساختاری برای پیش بینی آینده قیمت همیشه مقداری از روند عقب تر می باشد. نحوه محاسبه میانگین متحرک بسته به فرمول آن متفاوت است. ساده ترین شیوه محاسبه، میانگین متحرک ساده (Simple Moving Average) می باشد. این میانگین متحرک از آخرین تغییرات قیمت داده می پذیرد. به علت اینکه در بازار فارکس (مبادلات ارز) یا بازارهای دیگر تمامی تغییرات قیمتی (تیک چارت) را نداریم برای سهولت محاسبه از قیمت بسته شدن کندل استیک یا بار چارت برای بدست آوردن میانگین متحرک استفاده می شود. برای محاسبه میانگین متحرک غیر از قیمت انتهایی کندل استیک، میتوان از قیمت آغازین کندل استیک یا بالاترین و پایین ترین قیمت کندل استیک نیز استفاده کرد. در محاسبه میانگین متحرک روش های گوناگونی وجود دارد. ساده ترین و کاربردی ترین آن را در بالا توضیح دادیم اما میانگین های متحرک دیگری نیز وجود دارد که ارزش متفاوتی به داده های قیمت می دهند مانند میانگین های متحرک نمایی – اکسپوننشیال Exponential (کاربر ارزش هر داده قیمت را در این میانگین تایین می کند) میانگین متحرک سطحی Smoothed و میانگین متحرک خطی وزنی Linear Weighted از انواع دیگر هستند که عموما به داده های جدید ارزش و وزن بیشتری برای محاسبه می دهند. به هر حال آنچه مهم است تحقیق و بررسی شما روی میانگین های متحرک گوناگون در بازارهای مختلف (در اینجا ارزهای گوناگون) می باشد.
نصب اندیکاتور میانگین متحرک روی چارت
برای اضافه کردن اندیکاتور مووینگ اوریج به چارت متاتریدر خود می توانید از مسیر مشخص شده در تصویر زیر استفاده کنید، از منوی اصلی متاتریدر گزینه اینسرت و سپس در نهایت مووینگ اوریج را انتخاب کنید.
insert >> indicator >> trend >> Moving Average
میانگین متحرک ساده چیست؟ (SMA)
اندیکاتور میانگین متحرک ساده از محاسبه میانگین قیمت در یک بازه زمانی خاص به دست میآید. معمولاً از قیمت بسته شدن بازار برای محاسبه میانگین استفاده میشود. بهطور مثال اگر اندیکاتور میانگین متحرک (مووینگ اوریج) برای بازه ۱۰ کندلی انتخاب شود، اندیکاتور MA میانگین قیمت بسته شدن ۱۰ کندل آخر را محاسبه خواهد کرد. همانطور که از نام میانگین متحرک مشخص است، میانگینهای محاسبه شده با بسته شدن کندل جدید تغییر میکند، به همین دلیل به این اندیکاتور میانگین متحرک میگویند. با بسته شدن کندل های جدید، کندل های قدیمی دیگر مورد استفاده قرار نمیگیرند، به همین دلیل اندیکاتور میانگین متحرک تا زمانی که بازار باز است در حرکت خواهد بود.
——————————————————————————————————————————
میانگین متحرک نمایی چیست؟ (Exponential Moving Average یا EMA)
اگر از روش نمایی برای محاسبه میانگین متحرک استفاده کنید، میزان تأخیری که در اندیکاتور مووینگ اوریج ساده وجود دارد کاهش خواهد یافت. در این روش آخرین کندل های تشکیل شده در بازار (کندل های جدید) وزن بیشتری در میانگین محاسبه شده خواهند داشت. روش محاسبه میانگین متحرک نمایی (EMA) با میانگین متحرک ساده (EMA) متفاوت است. از آنجایی که امروزه تمامی تحلیلها و معاملات به کمک کامپیوتر انجام میشوند، نیازی به دانستن جزئیات محاسبات ریاضی اندیکاتورها نیست. شما میتوانید به راحتی با چند کلیک در متاتریدر یا سی تریدر اندیکاتور میانگین متحرک (MA) را به نمودار قیمتی اضافه کنید.;
——————————————————————————————————————————
تفاوت میانگین متحرکهای نمایی و ساده چیست؟
هر چند که تفاوت زیادی بین میانگینهای متحرک نمایی و ساده وجود دارد، اما لزوماً این تغییر به معنی برتری یکی بر دیگری نیست. میانگین متحرک نمایی (EMA) تأخیر کمتری دارد و به همین دلیل حساسیت بیشتری به نوسانات قیمتی اخیر دارد. میانگین متحرک نمایی پیش از میانگین متحرک ساده تغییر خواهد کرد. در مقابل میانگین متحرک ساده نشانگر میانگین واقعی قیمتهاست، به همین خاطر میتواند در تعیین سطوح حمایت و مقاومتی کارایی بیشتری داشته باشد.
عملکرد اندیکاتورهای میانگین متحرک (MA) بیشتر به سبک تحلیلگر و بازه زمانی تحلیل بستگی دارد. اگر به دنبال استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک هستید، توصیه میشود که دورههای زمانی متفاوت و روشهای محاسبه مختلف میانگینهای متحرک را در نمودار قیمتی امتحان کنید، تا مناسبترین میانگین متحرک را برای نماد معاملاتی موردنظر خود پیدا کنید.
دوره (Period) زمانی و تایم فریم اندیکاتور میانگین متحرک بسته به سبک تحلیل شما میتواند متغیر باشد. اما بهطور کلی برای روندهای کوتاهمدت از میانگینهای متحرک با دورههای زمانی بین ۵ تا ۲۰ کندل استفاده میشود. اگر به دنبال بررسی روند میانمدت بازار هستید، باید از دوره زمانی ۲۰ تا ۶۰ کندل استفاده کنید. برای تحلیلهای بلندمدت هم باید از دوره زمانی بالای ۱۰۰ کندل استفاده شود. برخی از دورههای زمانی محبوبتر از سایر دورههای زمانی هستند. بهطور مثال اکثر معامله گران از میانگین متحرک ۲۰۰ برای ارزیابی روند بلندمدت استفاده میکنند. برای ارزیابی روندهای میانمدت دوره ۵۰ کندلی محبوبیت بیشتری دارد و برای روندهای کوتاهمدت هم از دوره ۱۰ کندلی بیشتر استفاده میشود.
تأخیر در اندیکاتور میانگین متحرک (مووینگ اوریج) (MA)
هر چه دوره (Period) انتخاب شده برای میانگین متحرک طولانیتر باشد، تأخیر میانگین متحرک هم بیشتر خواهد بود. بهطور مثال میانگین متحرک نمایی با دوره ۱۰ کندل (EMA 10) فاصله کمی با قیمت دارد و با تغییر قیمت سریعاً تغییر میکند. برای مقایسه عملکرد میانگینهای متحرک در بازههای مختلف میتوان از مثال قایق و کشتی استفاده کرد. هر چه دوره زمانی اندیکاتور کوتاه باشد، نوسانات اندیکاتور هم سریعتر خواهد بود، درست مثل قایقهای موتوری کوچک که به راحتی میتوانند تغییر مسیر دهند. اما در مقابل اگر دوره زمانی میانگین متحرک بلند باشد، مثلاً ۱۰۰ کندل، تغییرات میانگین متحرک هم کوتاه و جزئی خواهد بود. میانگینهای بلند همانند کشتیهای اقیانوسپیما میمانند، تغییر مسیر آنها به کُندی انجام میشود.
——————————————————————————————————————————
تعیین روند به کمک اندیکاتور میانگین متحرک (مووینگ اوریج) (MA)
سیگنالهای صادر شده در میانگین متحرک نمایی و ساده تفاوتی از نظر کاربرد ندارند. هر دو به یک روش سیگنال صادر میکنند. به همین دلیل در بررسی کاربرد اندیکاتور میانگین متحرک به میانگین متحرک ساده یا نمایی اشاره نخواهد شد. کاربرد تمامی انواع میانگینهای متحرک یکی است. بهطور کلی اگر روند میانگین متحرک صعودی باشد، یعنی قیمتها به تدریج افزایش مییابند. اگر روند میانگین متحرک نزولی باشد، به این معنی است که قیمتها به تدریج کاهش مییابند. اگر روند میانگین متحرک بلند صعودی باشد، یعنی روند بلندمدت بازار صعودی است.
——————————————————————————————————————————
سیگنال یابی به کمک اندیکاتور مووینگ اوریج (MA)
میتوان از دو اندیکاتور میانگین متحرک (MA) برای سیگنال یابی استفاده کرد. جان مورفی در کتاب تحلیل تکنیکال بازارهای مالی به این نوع سیگنال اشاره کرده است. در این نوع سیستم از دو اندیکاتور با دورههای کندلی متفاوت (بهطور مثال EMA 5 و EMA 35) استفاده میشود. در این روش، سیگنال خرید زمانی صادر میشود که میانگین متحرک کوتاه به بالای میانگین متحرک بلند عبور میکند. در مقابل اگر میانگین متحرک کوتاه به زیر میانگین متحرک بلند عبور کند، سیگنال فروش صادر خواهد شد.
میانگینهای متحرک به خاطر نحوه محاسبهای که دارند همیشه سیگنال را با تأخیر صادر میکنند. فرقی نمیکند که شما دوره کندلی میانگین را تغییر دهید یا خیر، در هر صورت روش محاسبه میانگین به گونهای است که سیگنال با تأخیر صادر خواهد شد. هر چه دوره کندلی میانگین متحرک بلندتر باشد، تأخیر آن هم بیشتر خواهد شد. اما آیا اگر دوره کندل میانگین متحرک کوتاهتر باشد، تأخیر هم کاهش خواهد یافت؟ بله. اما در چنین وضعیت سیگنالهای صادر شده قابل اطمینان نخواهند بود. کاهش دوره زمانی اندیکاتور باعث تشدید نوسانات آن خواهد شد.
علاوه بر روش میانگین متحرک دوگانه، میتوان از سه میانگین متحرک هم برای سیگنال یابی استفاده کرد. در این روش باز هم زمانی که میانگین های متحرک کوتاه به بالای دو میانگین متحرک بلند عبور میکنند، سیگنال خرید صادر خواهد شد. سقوط میانگین کوتاه به زیر میانگینهای بلندمدت هم نشانگر سیگنال فروش خواهد بود. بهطور مثال برخی از معامله گران از میانگینهای متحرک با دوره زمانی ۵ روز، ۱۰ روز و ۲۰ روز استفاده میکنند.
نکتهای که در سیگنال یابی به کمک اندیکاتور میانگین متحرک باید به آن توجه کنید، تعداد سیگنالهای کاذب است. شاید پیش از اینکه سیگنال اصلی صادر شود، چندین بار سیگنال کاذبی در بازار صادر شود و موجب ضرر و زیان سرمایهگذار شود. برای اینکه بتوان سیگنالها را فیلتر کرد، میتوان از اندیکاتور MACD استفاده کرد. اندیکاتور MACD هم از دو میانگین متحرک نمایی ساخته شده، به همین دلیل باید اندیکاتور MACD را با میانگینهای متحرک نمایی به کار برد. اگر سیگنال خرید در میانگینهای متحرک صادر شود، برای تائید سیگنال خرید، MACD هم باید وارد محدوده مثبت شود. برای تائید سیگنال فروش هم باید اندیکاتور MACD وارد محدوده منفی شود.
——————————————————————————————————————————
سیگنال یابی به کمک قیمت و اندیکاتور میانگین متحرک (MA)
شما میتوانید تنها به کمک نمودار قیمتی و میانگین متحرک اقدام به سیگنال یابی کنید. سیگنال خرید زمانی صادر میشود که قیمت به بالای میانگین متحرک عبور میکند، سیگنال فروش هم زمانی صادر میشود که قیمت به زیر میانگین متحرک عبور میکند. این نوع سیگنالها را میتوان در روندهای بلند مورد استفاده قرار داد. میانگین متحرک بلند نشانگر روند بلندمدت و میانگین متحرک کوتاه نشانگر روند کوتاهمدت است.
در این روش تنها زمانی میتوان به سیگنالهای خرید اعتماد کرد که قیمت در بالای میانگین متحرک بلندمدت باشد. یعنی سیگنالهای خرید تنها زمانی موفق عمل میکنند که روند بلندمدت هم صعودی باشد. اگر روند بلندمدت صعودی باشد و سیگنال فروشی در بالای میانگین متحرک بلند صادر شود، تنها نشانگر اصلاح نزولی خواهد بود. اما اگر قیمت به زیر میانگین بلند سقوط کند، بدین معنی خواهد بود که بازار در حال تغییر روند است.
تعیین سطوح حمایت/مقاومت به کمک اندیکاتور میانگین متحرک
شما میتوانید از میانگینهای متحرک برای تعیین سطوح حمایت و مقاومت هم استفاده کنید. اگر روند بازار صعودی باشد، یعنی قیمت در بالای میانگینهای متحرک خواهد بود. به همین دلیل میانگینهای متحرک حمایتهای بازار خواهند بود. اگر روند نزولی باشد، قیمت در زیر میانگینهای متحرک خواهد بود. پس مقاومت اصلی بازار میانگینهای متحرک خواهد بود. توجه داشته باشید که با رسیدن قیمت به میانگینهای متحرک نباید انتظار واکنش فوری یا دقیق را داشته باشید. شکست های جعلی در میانگینهای متحرک یک پدیده طبیعی است. به همین خاطر به جای اینکه میانگینهای متحرک را به عنوان محل دقیق حمایت یا مقاومت انتخاب کنید، آنها را محدوده در نظر بگیرید. بهطور مثال شاید محدوده ۱۰ پیپی اطراف یک میانگین متحرک برای انتخاب محدوده حمایتی یا مقاومتی مناسب باشد.
به طور خلاصه میانگین متحرک یک اندیکاتور پیرو روندی است و به همین خاطر در سیگنال دهی با تأخیر عمل میکند. شاید در نگاه اول برای بسیاری از معاملهگرانی که به دنبال سیگنال یابی هستند، چنین ویژگی خیلی خوشایند نباشد، اما اگر شما هم جزو افرادی هستید که با روند معامله میکنند، میانگین متحرک میتواند اطلاعات مفیدی در اختیار شما قرار دهد. میانگینهای متحرک شما را مجاب خواهند کرد همراه با روند معامله کنید. همانند اکثر اندیکاتورهای تکنیکال نباید از اندیکاتور مووینگ اوریج به تنهایی استفاده کنید، شاید ترکیب میانگین متحرک با اندیکاتور RSI بتواند سیگنالهای بهتری صادر کند. سعی کنید در کنار اندیکاتور یا سبکی که برای تحلیل و معامله استفاده میکنید، میانگین متحرک را هم اضافه کنید. به مرور زمان به کاربردها و مزایای استفاده از میانگین متحرک پی خواهید برد.
——————————————————————————————————————————
کاربرد اندیکاتور میانگین متحرک (MA) در تحلیل و معامله
میانگین متحرک از ابزارهای تکنیکال پرکاربرد در بازار است و در عین سادگی قابلیتهای مهمی دارد. تقریباً میتوان گفت که اکثر فعالین بازار با کاربرد میانگین متحرک آشنایی دارند. اما آیا واقعاً درک اکثریت معامله گران از اندیکاتور میانگین متحرک درست است؟ عدهای از معامله گران از اندیکاتور میانگین متحرک برای سیگنال یابی استفاده میکنند. عدهای دیگر از آن برای تشخیص روند و عده زیادی هم به عنوان حمایت یا مقاومت بازار به آن نگاه میکنند. اما به راستی کاربرد واقعی میانگین متحرک چیست؟
اندیکاتور میانگین متحرک چه کاربردی دارد؟ (مووینگ اوریج MA)
میانگین متحرک یک اندیکاتور تکنیکال است و همانند سایر اندیکاتورهای تکنیکال مکملی برای قیمت است. اما تأخیر اندیکاتور میانگین متحرک باعث شده تا قابلیت پیشبینی آینده را از دست بدهد. شما نمیتوانید به کمک اندیکاتور میانگین متحرک آینده را پیشبینی کنید. حتی آخرین مقدار عددی اندیکاتور میانگین متحرک، متوسط قیمتهای چند کندل قبل است! روشهای متفاوتی برای سیگنال یابی به کمک اندیکاتور میانگین متحرک هم ارائه شده است. اما هیچ کدام از روشهای سیگنال یابی اندیکاتور میانگین متحرک کاربردی نیستند و همواره سیگنال را با تأخیر صادر میکنند. حتی اگر دوره کندلی میانگین متحرک را هم تغییر دهید، باز هم تغییری در تأخیر سیگنالهای صادر شده ایجاد نخواهد شد! چون همیشه نگاه اندیکاتور میانگین متحرک به گذشته است.
اندیکاتوری که تأخیر دارد، سیگنالی ارائه نمیکند و آینده را پیشبینی نمیکند، به چه دردی میخورد؟ بعد از مطالعه این دوره آموزشی به این موضوع پی خواهید برد که اندیکاتور میانگین متحرک چشمانداز متفاوتی از بازار را به شما ارائه میکند. شاید میانگین متحرک برای سیگنال یابی مناسب نباشد، اما برای تعیین روند و تعیین حد ضرر یکی از قویترین ابزارهای تکنیکال در بازار است!
میانگین متحرک (MA یا Moving Average) کاربرد زیادی در بازارهای مالی دارد. معمولاً معامله گران و سرمایهگذاران بازارهای فارکس و سهام از میانگین متحرک برای تعیین روند کلی بازار استفاده میکنند. وقتیکه از میانگین متحرک استفاده میکنید، خیلی سریع نوسانات بی معنی یا به اصطلاح نویز بازار را کنار میگذارید و به روند اصلی بازار تمرکز میکنید. میانگین متحرک خیلی سریع و ساده نشان میدهد که روند بازار به چه شکلی است. با این حال، MA تنها برای دادههای قیمتی استفاده نمیشود. شما میتوانید از میانگین متحرک برای تمامی دادههای مالی و با ارزش استفاده کنید.
کراس اور میانگین متحرک (Crossover)
تقریباً تمام معامله گران فارکس، سهام، بیت کوین، طلا، نفت و … که با میانگین متحرک آشنا هستند، از این ویژگی میانگین متحرک استفاده میکنند. تئوری کراس اور (Crossover) خیلی ساده است: وقتی میانگین متحرک سریع به بالای میانگین متحرک کُند عبور میکند، یعنی روند به صعودی تغییر کرده و قدرت در دست خریداران است. یا وقتیکه میانگین متحرک سریع به زیر میانگین متحرک کُند عبور میکند، یعنی روند به نزولی تغییر کرده است. منظور از میانگین سریع، میانگینی است که دوره یا period آن کوچکتر است (مثل EMA 20). در واقع کراس اور نشان میدهد که قیمتهای اخیر بازار خیلی سریعتر از گذشته تغییر کردهاند. شما میتوانید با تست و بررسی میانگینهای مختلف با دورههای کندلی متنوع، میانگین مناسب برای نماد معاملاتی دلخواه را پیدا کنید و یا اینکه شما هم از دورههای کندلی رایج در بازار (۱۰، ۲۰، ۵۰، ۵۵، ۱۰۰ و یا ۲۰۰) استفاده کنید.
محدوده بالا/پایین میانگین متحرک
انواع مختلفی از میانگینهای متحرک وجود دارد، مثل میانگین متحرک ساده، نمایی، وزنی و… . اما همه آنها یک کار را انجام میدهند: بررسی میزان قدرت روند. به همین دلیل گاهی اوقات میتوان تنها به کمک یک میانگین متحرک، قدرت روند بازار را تشخیص داد. وقتیکه قیمت بالاتر از میانگین متحرک ۲۰ یا ۵۰ قرار دارد، به معنی وضعیت اشباع خرید است. هر چقدر فاصله قیمت از میانگین متحرک مورد نظر بیشتر باشد، میزان اشباع خرید هم بیشتر خواهد بود. معمولاً معامله گران مخالف روندی از این ویژگی میانگین متحرک برای ورود به معاملات بازگشتی استفاده میکنند. در مقابل اگر قیمت خیلی پایینتر از میانگین متحرک باشد، به احتمال زیاد در آینده نزدیک دوباره به میانگین متحرک باز خواهد گشت.
استفاده از میانگین متحرک در اندیکاتورهای تکنیکال
ازآنجاییکه میانگین متحرک برای تعدیل دادهها طراحی شده، میتوان از آن برای دادههای غیر قیمتی هم استفاده کرد. میانگینهای متحرک نویزهای قیمت را حذف میکنند و روند اصلی قیمت را مشخص میکنند. میتوان از این ویژگی میانگین متحرک برای بررسی سایر دادهها هم استفاده کرد. به طور مثال اگر اندیکاتور تکنیکالی که استفاده میکنید بیش از حد نویز دارد، کافی است که میانگین متحرکی برای آن تعریف کنید. در این صورت نویزها و نوسانات بیمعنی اندیکاتور حذف خواهد شد. با این کار تعداد سیگنالهای کاذبی که اندیکاتورهای تکنیکال صادر میکنند هم کاهش خواهد یافت. شما میتوانید از میانگین متحرک برای تعیین روند حجم معاملات هم استفاده کنید.
استراتژی معاملاتی در بازارهای روند دار و بدون روند
اگر میخواهید از اندیکاتور میانگین متحرک استفاده کنید، ابتدا باید با تحلیل روند بازار آشنا باشید. اندیکاتور میانگین متحرک در بازارهای بدون روند نمیتواند کاربردی داشته باشد، اما در کنار تحلیلهای پرایس اکشن به شما کمک میکند که نقطه آغازین روند را شکار کنید. در بازارهای روند دار هم میانگین متحرک به خوبی قدرت خود را به شما نشان خواهد داد. اما بازار روند دار و بدون روند چیست؟ حتماً با مفاهیم بازار صعودی، نزولی و خنثی آشنا هستید. در اینجا به طور خلاصه یک بار دیگر به این مفاهیم نگاهی میاندازیم.
بازار روند دار به دو دسته تقسیم میشود، روند نزولی و روند صعودی. در بازار روند نزولی همواره اوجهای قیمتی جدید پایینتر از اوجهای قیمتی قبلی است. کفهای قیمتی جدید هم پایینتر از کفهای قیمتی قبلی است. بدین ترتیب با ادامه روند قیمتها کاهش مییابد. در روند صعودی اوجهای قیمتی جدید بالاتر از اوجهای قبلی هستند و کفهای قیمتی جدید هم بالاتر از اوجهای قبلی تشکیل میشوند.
در بازار بدون روند، بازار نمیتواند اوج یا کف جدیدی تشکیل دهد و همواره بین محدوده اوج و کف قبلی در نوسان است. یک مستطیل را در نظر بگیرید که نوسانات بازار در آن محدود شده است. همین مفاهیم ساده که همه معامله گران با آن آشنا هستند میتواند استراتژی معاملاتی سود دهی را بسازد. اگر شما بتوانید روند را تشخیص دهد و استراتژی کلی معامله در بازار روند دار را درک کنید و در کنار آن از پرایس اکشن و اندیکاتور میانگین متحرک استفاده کنید، نا خودآگاه عملکرد معاملاتی شما به طور قابلتوجهی ارتقا پیدا خواهد کرد. اما چگونه؟
در بازارهای روند دار استراتژی معاملاتی که به کار میرود خیلی ساده است. در روند صعودی شما زمانی وارد معامله خرید میشود که اوج قبلی بشکند و یا بازار بعد از اصلاح قابلتوجهی دوباره به سمت بالا بازگردد. در روند نزولی هم با شکست کف قبلی میتوان وارد معامله فروش شد و یا منتظر ماند تا اصلاح بازار تمام شود و وارد معامله فروش شد. اندیکاتور میانگین متحرک میتواند علاوه بر نشان دادن روند بازار، میزان اصلاح احتمالی بازار را هم نشان دهد! به شکل زیر توجه کنید:
نمودار بالایی نمودار چهارساعته EURUSD است. به نحوه تشکیل اوجها و کفهای قیمتی توجه کنید. بازار در روند نزولی قرار دارد. اوجهای جدید پایینتر از اوجهای قبلی هستند و کفهای قیمتی جدید هم پایینتر از کفهای قبلی تشکیل شدهاند. روند بازار نزولی است. حال در نمودار زیر به میزان اصلاحهای روند توجه کنید.
در اولین موج نزولی EURUSD، بازار تا اصلاح ۵۰ درصدی بالا آمده است. یعنی بهترین زمان برای ورود به معامله فروش EURUSD اصلاح نزولی ۵۰ درصدی بوده است. در اینجا استراتژی ما معامله با روند است. در روندهای نزولی یا با شکست کف قبلی باید وارد معامله شد و یا از اصلاحهای بازار. اما کدام سطح فیبوناچی برای بازگشت نزولی مناسب است؟ به نمودار بعدی توجه کنید:
در موج نزولی دوم هم EURUSD تا ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی اصلاح کرده است. علاوه بر اینکه شکست کف قبلی بازار فرصت معاملاتی فروش بوده است، برخورد EURUSD به اصلاح ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی هم برای ورود به معامله فروش مناسب بود. در نمودار بعدی به میزان اصلاح بازار توجه کنید:
هر چند که EURUSD توانسته کف قیمتی قبلی را بشکند، اما اوج قیمتی جدید فاصله کمی با آخرین اوج بازار دارد. حتی میزان اصلاح هم بیشتر از ۶۱٫۸ درصد بوده است. این وضعیت میتواند کمی خطرناک باشد. زمانی که اوجها و کفهای تشکیل شده فاصله کمی با اوج و کفهای قبلی دارند، یعنی بازار در حال ورود به فاز خنثی است. این نکته را به یاد داشته باشید که بازار هیچگاه از روند صعودی مستقیماً به روند نزولی یا بر عکس تغییر نمیکند. برای تغییر روند باید ابتدا روند به خنثی تغییر کند و بعد از روند خنثی است که روند جدید شکل میگیرد. گاهی اوقات شاید روند جدید همان روند قبلی بازار باشد و فاز خنثی تنها یک دوره استراحت بازار بوده باشد.
نمودارهای بالا به خوبی منظور ما از استراتژی معاملاتی در بازار روند نزولی را نشان میدهد. حال توجه کنید که میانگین متحرک چگونه میتواند تمامی محاسبات بالا را به راحتی و در یک نگاه در اختیار شما قرار دهد و حتی به این سؤال پاسخ دهد که اصلاح بازار در کدام سطح فیبوناچی خاتمه مییابد!
در نمودار چهارساعته بالا میانگین متحرک نمایی (EMA) با دوره کندلی ۲۰۰ واحدی اضافه شده است. به واکنش بازار به این میانگین متحرک توجه کنید. اصلاحهای روند نزولی در کجا خاتمه یافتهاند؟ آیا میانگین متحرک را میتوان به نوعی خط روند نزولی در نظر گرفت؟ سقوط EURUSD در کدام سطوح شدید بوده است؟
اصلاحهای روند نزولی در میانگین متحرک خاتمه یافتهاند. میانگین متحرک به نوعی در نقش خط روند نزولی ظاهر شده است، اما کارایی میانگین متحرک از خط روندی بیشتر است، چونکه برخلاف خط روند، میانگین متحرک پویایی دارد و همواره خود را با آخرین تغییرات بازار وفق میدهد. به فاصله قیمت از میانگین متحرک دقت کنید. هر بار که فاصله قیمت با میانگین متحرک افزایش یافته، سریعاً بازار وارد فاز اصلاحی شده است.
نمودار بالایی یک پدیده جالب را در بازار نشان میدهد: قیمت همواره به میانگین متحرک باز میگردد!
——————————————————————————————————————————
استراتژی معامله با اندیکاتور میانگین متحرک (MA) در بازار روند دار
برای اینکه بتوانید با میانگین متحرک در بازار روند دار معامله کنید، ابتدا باید نحوه سیگنال یابی در بازار را یاد بگیرید. پیشنهاد ما استفاده از سیگنالهای پرایس اکشن برای معامله است. ما هم در مثالهای این بخش از سیگنالهای پرایس اکشن استفاده میکنیم. در این بخش از مثال های بازار روند نزولی استفاده شده است.
در نمودار بالا به سیگنالهای پرایس اکشن توجه کنید. در این نمودار تنها به سیگنالهای پین بار اشاره شده است. اگر با دقت به نمودار نگاه کنید چند سیگنال پین بار دیگر هم پیدا خواهید کرد. کدام سیگنالهای پین بار عملکرد موفقی داشتهاند؟ وقتیکه قیمت به زیر میانگین متحرک بلندمدت ۲۰۰ کندلی سقوط میکند، یعنی روند بازار به نزولی تغییر کرده است. با این حال برای اینکه روند نزولی تائید شود، باید میانگین متحرک هم سیر نزولی به خود بگیرد. در نمودار بالا این اتفاق افتاده است. بعد از اینکه قیمت به زیر میانگین متحرک سقوط کرده، دوباره در قالب مقاومت به آن برخورد کرده است. بعد از آن روند بازار به نزولی تغییر کرده است.
سیگنالهایی که در بازار صادر شدهاند و عملکرد موفقی داشتهاند، سیگنالهایی بودند که یکی از دو ویژگی زیر را داشتهاند: یا با روند همسو بودهاند و یا با اصلاح بازار در یکجهت بودهاند! یعنی زمانی که بازار در قالب مقاومت به میانگین متحرک برخورد کرده و پین باری هم تشکیل شده، سیگنال فروش صادر شده است. در مقابل وقتیکه بازار در فاز اصلاحی قرار داشت و به سمت میانگین متحرک خیز برداشته بود، سیگنالهای خرید عمل کردهاند.
آیا نمودار بالایی برای تعیین حد ضرر و حد سود اطلاعات لازم را در اختیار شما قرار میدهد؟ یعنی شما میتوانید دامنه نوسانات بازار را محدود کنید؟ هر چه فاصله بازار از میانگین متحرک بیشتر بوده، سرعت بازگشت بازار به سمت میانگین متحرک هم بیشتر بوده است. سقف بازار هم خود میانگین متحرک بوده است. شما به راحتی میتوانید از این استراتژی برای نوسان گیری استفاده کنید.
استفاده از دو میانگین متحرک برای تحلیل و معامله
در این بخش سعی میکنیم از دو میانگین متحرک برای تعیین روند و سطوح محتمل بازگشتی برای معامله استفاده کنیم. هر دو میانگین متحرک نمایی هستند. میانگین متحرک بلند با رنگ قرمز نشان داده شده که دوره کندلی آن ۲۰۰ واحد است. میانگین متحرک نارنجی رنگ هم دوره کندلی ۱۰۰ واحدی دارد.
در نمودار بالا چه زمانی روند به نزولی تغییر کرده است؟ زمانی که قیمت به زیر میانگینهای متحرک سقوط کرد، روند بازار هم به نزولی تغییر کرد. اما برای تائید تغییر روند باید میانگین کوتاه به زیر میانگین بلند سقوط کند. درست همان اتفاقی که در بالا هم افتاده است. میانگین کوتاه با رنگ نارنجی به زیر میانگین بلند سقوط کرده است. توجه داشته باشید که پرایس اکشن سقوط بازار را با پین بار نزولی و از محدوده ۱٫۱۷۵۰ دلاری پیشبینی کرده بود. جفت ارز در محدوده ۱٫۱۶۵۰ دلاری به زیر میانگین متحرک بلند سقوط کرده و میانگین کوتاه (نارنجی) هم بعد از ۲۷ کندل و در محدوده ۱٫۱۵۲۵ دلاری به زیر میانگین متحرک بلند سقوط کرده است.
به واکنش EURUSD در برخورد به میانگینهای متحرک دقت کنید. هر بار که EURUSD به محدوده بین میانگینهای متحرک عبور کرده، بعد از آن شاهد سقوط بازار بودهایم. آیا میتوان فاصله میان میانگینهای متحرک را محدوده مقاومتی در نظر گرفت؟ بله. شما میتوانید در روندهای نزولی میانگینهای متحرک را مقاومت در نظر بگیرید و محدوده بین دو مقاومت را محتملترین محدوده بازگشت نزولی در نظر بگیرید. یعنی اگر به دنبال سیگنال فروش هستید، بین دو میانگین متحرک بهترین محل برای ظهور سیگنال فروش است. قدرت فروشندگان در مقاومتها متغیر است. قدرت مقاومتی میانگین متحرک بلند بیشتر از میانگین متحرک کوتاه است. یعنی اگر به دنبال سیگنال فروش با ریسک کمتر هستید، بهتر است که تنها از میانگین متحرک بلند وارد معامله فروش شوید.
به کمک میانگین متحرک زمان شروع فاز اصلاحی را پیدا کنید!
در مثالهای قبل به نحوه ورود به معامله فروش از میانگینهای متحرک پرداختیم. به چنین معاملاتی، معاملات پیرو روند یا همسو با روند میگویند. اما چگونه میتوان در روند نزولی زمان شروع فاز اصلاحی را پیدا کرد و با آن وارد معامله خرید شد؟ یعنی در روند نزولی برخلاف روند معامله کرد! هر چند معامله در خلاف جهت روند توصیه نمیشود، اما در هر صورت ما به دنبال نوسان گیری در بازار هستیم. و وقتیکه فاصله قیمت با میانگین متحرک بلند افزایش پیدا میکند، شرایط برای بازگشت بازار هم فراهم میشود. برای این کار باید از یک میانگین متحرک کوتاه استفاده کرد. به نمودار زیر توجه کنید. در این نمودار علاوه بر میانگین متحرک نمایی ۲۰۰، میانگین متحرک نمایی کوتاهی با دوره ۲۰ هم به نمودار اضافه شده است (میانگین متحرک آبیرنگ).
میانگین متحرک کوتاه به دلیل اینکه نشانگر روند کوتاهمدت بازار است، نوسانات بیشتری نسبت به میانگین متحرک بلند دارد. همچنین فاصله میانگین متحرک کوتاه با قیمت هم خیلی کم است. در نمودار بالایی به نحوه تغییرات قیمتی و نوسانات میانگین متحرک کوتاه توجه کنید. قیمت بعد از تشکیل سیگنال پین بار نزولی پرایس اکشن در محدوده ۱٫۱۷۵۰ دلاری به زیر میانگین متحرک آبیرنگ سقوط کرده است. یعنی فاصله سیگنال پرایس اکشن با سقوط قیمت به زیر میانگین کوتاه خیلی کم است. همچنین میانگین متحرک کوتاه بعد از ۱۰ کندل به زیر میانگین متحرک بلند سقوط کرده است. این فاصله از زمان سقوط بازار به زیر میانگین متحرک بلند محاسبه شده است. زمانی که میانگین متحرک کوتاه به زیر میانگین متحرک بلند سقوط کرده، EURUSD در محدوده ۱٫۱۶ دلاری قرار داشت.
مطالب بالا نشانگر تغییر سرعت سیگنالهای میانگین متحرک است. با کاهش دوره کندلی میانگین متحرک شاهد کاهش تأخیر سیگنالهای بازار هستیم. اما در این بخش هدف اصلی ما پیدا کردن زمان مناسب برای معامله اصلاحها یا بازگشتهای صعودی در روندهای نزولی است. کاملاً مشخص است که با عبور قیمت به بالای میانگین متحرک کوتاه، بازگشت اصلاحی EURUSD تا میانگین متحرک بلند هم شروع شده است. این بهترین زمان برای ورود به معامله خرید EURUSD بوده است. زمانی هم که بازار به میانگین متحرک بلند برخورد کرده و به سمت پایین بازگشته، با عبور به زیر میانگین متحرک کوتاه، فاز اصلاحی هم خاتمه یافته است! یعنی سیگنال فروش و خروج از معامله خرید صادر شده است.
به این نکته توجه کنید: میانگین متحرک کوتاه به فاصله کمی از قیمتها در حرکت است. آیا میتوان از میانگین متحرک کوتاه برای تعیین حد ضرر استفاده کرد؟ میانگین متحرک کوتاه نقش مقاومت جزئی و یا اول بازار را دارد. با شکست این مقاومت، به احتمال زیاد بازار تا مقاومت بعدی (میانگین متحرک بلند) حرکت خواهد کرد. پس اگر وارد معامله فروش شدهاید و قیمت در زیر میانگین متحرک کوتاه قرار دارد، جای نگرانی نیست و میتوانید به معامله فروش اجازه دهید که باز بماند. اما با عبور قیمت به بالای میانگین متحرک کوتاه، بهتر است که تثبیت سود کنید. در بازگشتهای صعودی هم تا زمانی که قیمت در بالای میانگین متحرک کوتاه قرار دارد، میتوانید معامله خرید را باز نگه دارید، اما با عبور قیمت به زیر میانگین متحرک باید از معامله خرید خارج شوید.
——————————————————————————————————————————
استراتژی معامله با میانگین متحرک نمایی ۵۰ یا EMA50
همه ما به عنوان یک معاملهگر تکنیکال در مورد ساده و مؤثر بودن یک سیستم معاملاتی شنیدهایم و تعجبآور نیست که بیشتر معامله گران موفق اغلب به نمودارهای قیمتی تمیز توجه دارند نه نمودارهای رنگارنگ و فانتزی. شما باید استفاده از اندیکاتورها را در نمودارهای قیمتی خود به حداقل برسانید و فقط در مواردی که منطقی هستند از آنها استفاده کنید. در این مقاله یک استراتژی معاملاتی ساده بر اساس یک میانگین متحرک ارائه شده است.
ستاپ معاملاتی با میانگین متحرک
با یک نمودار تمیز و بدون کندل قیمتی شروع کنید و میانگین متحرک نمایی ۵۰ (EMA 50) را اضافه کنید. وقتی که قیمت به سمت میانگین نمایی ۵۰ بازمیگردد، همه چیز برای معامله گران جالب میشود.
اگر میانگینهای متحرک را از نزدیک دنبال کرده باشید، احتمالاً متوجه خواهید شد که این میانگینها روند بازار را به خوبی مشخص میکنند. هنگامیکه بازار وارد فاز خنثی میشود، میانگینها اغلب به صورت خط صاف حرکت میکنند و قیمت با آنها درگیر میشود. استفاده از میانگینهای متحرک در فاز خنثی، میتواند منجر به کال مارجین شدن حساب معامله گران شود. طبق نمودار بالا، مشاهده میکنید که میانگین متحرک نمایی ۵۰ در طول بازار روند دار به خوبی جواب میدهد. از این رو میتوانید میانگینهای متحرک را در بازارهای روند دار به کار ببرید.
طبق نمودار بالا مشاهده میکنید که قیمت بعد از هر بار لمس (ناحیه زرد رنگ) میانگین متحرک نمایی ۵۰، جهش کرده است و این حرکت در ادامه روند قبلی بازار بوده است. این امر غیر معمول نیست که قیمت از EMA 50 به سمت بالا یا پایین بازگردد.
چه زمانی نباید وارد معامله شد؟
هر بار که قیمت به میانگین متحرک نمایی ۵۰ میرسد، بهتر است که بلافاصله وارد بازار نشوید و منتظر تلاقی این میانگین با سطح حمایتی یا مقاومتی باشید. استفاده از سطوح افقی مقاومتی و حمایتی یک فیلتر مهم برای ورود به بازار بر اساس میانگینی متحرک است.
در نمودار بالا، قیمت بعد از برخورد به میانگین متحرک نمایی ۵۰ به سمت پایین بازگشته است که این میانگین با محدوده مقاومتی انطباق دارد.
در هر سه نمودار بالا، ۵۰ EMA با سطوح حمایتی و مقاومتی انطباق داشته و قیمت بعد از هر بار لمس آنها حرکت کرده است. اگر بتوانید ترکیب میانگین متحرک نمایی با سطوح حمایتی و مقاومتی را بیاموزید یک سیستم معاملاتی قدرتمند خواهید داشت.
نقطه ورود به بازار
حالا که روش دینامیک این استراتژی را میدانید، بیایید دو روشی که به نظر منطقی میرسند را به شما معرفی کنیم. این دو روش نیازی به رویکرد محافظهکارانه ندارند.
استراتژی تهاجمی
این روش معاملاتی به شما امکان میدهد که با لمس ۵۰ EMA سفارش خود را در بازار اجرا کنید. بدین معنی که بعد از برخورد قیمت به میانگین نمایی، بلافاصله وارد بازار شوید. حد ضرر معامله را بر حسب نقطه ورود، چند پیپ بالاتر یا پایینتر از نقطه ورودی خود قرار دهید. در نمودار زیر، قیمت بعد از لمس میانگین متحرک نمایی ۵۰ به سمت پایین بازگشته است که میانگین نمایی با محدوده مقاومتی انطباق دارد. در صورت ورود به معامله فروش، حد ضرر معامله بالای محدوده مقاومتی خواهد بود.
اغلب اوقات قیمت ۵۰ EMA را لمس میکند و بازمیگردد و لزوماً به معامله گران محافظهکار سیگنالهای قیمتی نمیدهد. حقیقت این است که شما هرگز به طور قطع نمیدانید که برای یک حد ضرر ایمن به چند پیپ فاصله از نقطه ورود نیاز دارید. اگر حد ضرر فاصله زیادی از نقطه ورود (EMA 50) داشته باشد، در این صورت نسبت ریسک به ریوارد رعایت نخواهد شد. اگر حدضرر را خیلی نزدیک به نقطه ورود تعیین کنید، خیلی زود از معامله خارج خواهید شد. البته این روش و مطالب ذکر شده به بازاری که در آن معامله میکنید، تجربه شما در مورد روش معاملاتیتان و قدرت ستاپ معاملاتیتان بستگی دارد.
طبق نمودار بالا، بازار در الگوی نموداری کُنج نوسان میکرد. در ادامه قیمت به سمت میانگین متحرک نمایی ۵۰ و محدوده مقاومتی برخورد کرده و مجدداً سقوط کرده است. حدضرر معامله فروش بسیار وسیع بوده و بالای کندل بازگشتی خواهد بود.
استراتژی محافظهکارانه
برای کسانی که آرامش و زندگی آرام خود را دوست دارند، رویکرد دیگری وجود دارد که در آن میتوانید در بازگشت از میانگین متحرک نمایی ۵۰ منتظر شکلگیری یک الگوی کندلی مانند پین بار یا الگوی کندل پوششی بمانید و سپس وارد بازار شوید. در تصویر زیر، بازار بعد از برخورد به میانگین نمایی ۵۰ و محدوده حمایتی، کندل پین بار صعودی تشکیل داده و سپس صعود کرده است.
اگر معامله گران با توجه به پین بار صعودی وارد معامله خرید میشدند، میتوانستند حدضرر معامله را زیر کف قیمتی پین بار تعیین کنند. انتظار برای تأیید پرایس اکشن، لایهای از قدرت را به ستاپ معاملاتی اضافه میکند، اما احتمالاً شما را به اندازه نسبت ریسک به ریوارد خوشحال نخواهد کرد.
مثال: استراتژی میانگین متحرک، پرایس اکشن و نمودار چهارساعته
در بازارهای روند دار با استفاده از میانگینهای متحرک نمایی میتوان به راحتی بازار را تحلیل و معامله کرد. اگر در اطراف میانگین متحرک نمایی، سیگنال پرایس اکشن صادر شود، میتوان گفت نقطه ورود به معامله را پیدا کردهایم. به عنوان مثال در نمودار چهارساعته EURUSD مشاهده میکنید که با شروع ماه نوامبر، نرخ برابری یورو به دلار آمریکا از سوی محدوده ۱٫۱۶۰۰-۱٫۱۶۲۵ حمایت شد و حرکت صعودی به راه انداخت. در ادامه بازار به بالای میانگین متحرکهای نمایی ۲۰، ۵۰ و ۲۰۰ عبور کرد.
عبور قیمت به بالای این میانگینها، نشانگر تشکیل کف قیمتی جدید بود. در ادامه میانگینهای ۲۰ (خط چین آبی) و ۵۰ (خط آبی) به بالای میانگین ۲۰۰ (خط آبی پُر رنگ) عبور کردند که این امر نیز نشان دهنده تغییر روند کوتاهمدت بازار از نزولی به صعودی بود. بعد از تغییر روند بازار، به واکنش EURUSD در برخورد به میانگینهای متحرک نمایی دقت کنید. هر بار که جفت ارز به محدوده بین میانگینها عبور کرده، بعد از آن بازار صعود کرده است. محدودههای بین میانگینهای متحرک نمایی ۲۰، ۵۰ و ۲۰۰ را میتوان در قالب محدوده حمایتی/مقاومتی در نظر گرفت. به عنوان مثال محدوده بین دو میانگین ۲۰ و ۵۰، محتملترین محل برای بازگشت مثبت بازار در روند صعودی است.
طبق نمودار بالا، مشاهده میکنید که EURUSD به خوبی به میانگینهای متحرک نمایی ۲۰، ۵۰ و ۲۰۰ واکنش نشان داده و بعد از هر بار برخورد به این میانگینها صعود کرده است. روز آخر ماه نوامبر، جفت ارز از سوی محدوده بین دو متحرک نمایی ۲۰ و ۵۰ حمایت شده و بعد از تشکیل کندل اینسایدبار تا نرخ ۱٫۲۱۷۵ دلار حرکت کرد. روز ۱۶ دسامبر، حمایت میانگین متحرک نمایی ۵۰ موجب از سرگیری حرکات صعودی EURUSD و تشکیل کندل بازگشتی شده که در نتیجه آن جفت ارز به نزدیکی نرخ میانی ۱٫۲۲۵۰ دلار رسید.
تمرین استراتژی معاملاتی
حال به نمودار بالایی نگاه کنید و سعی کنید به این سؤالات پاسخی پیدا کنید:
- اگر قرار بود در این نمودار معامله کنید، از کدام منطقه خرید میزدید؟
- بهترین حد ضرر معامله کجا بود؟ منظور از بهترین حد ضرر محلی است که حد ضرر هیچ وقت فعال نمیشد و میتوانستید معامله را برای مدت زمان نسبتاً طولانی باز نگه دارید.
- حد ضرر اول و کوتاه بازار کدام بود؟ یعنی اگر تمایلی به باز نگه داشتن معامله نداشتید و میخواستید تنها از یک حرکت صعودی کوتاه سود کنید، حد ضرر را کجا قرار میدادید؟
- حد سود معامله را چگونه انتخاب میکردید؟ از مقاومتهای کلیدی بازار به عنوان حد سود استفاده میکردید؟ یا برنامه بهتری داشتید؟ اگر حد سودی در کار نبود، معامله خرید را تا کجا باز نگه میداشتید؟
- حجم معامله فرضی را در نظر بگیرید (به طور مثال ۰٫۰۱ لات)، حال حساب کنید که ریسک یا حد ضرر معامله در سیگنالهای صادر شده چقدر بوده است؟ آیا ریسک معامله با بازدهی انتظاری تناسبی دارد؟
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل سیزدهم خواهید دید:
آموزش کامل ابزار و خطوط فیبوناچی در تحلیل تکنیکال
فصل سیزدهم مقاله
آموزش کامل ابزار و خطوط فیبوناچی در تحلیل تکنیکال
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
ابزارهای فیبوناچی یکی از پرکاربردترین ابزارهای تحلیل تکنیکال است. خطوط فیبوناچی را می توان با تحلیل پرایس اکشن ترکیب کرد و به نتیجه بهتری رسید. در ادامه با تاریخچه فیبوناچی و نحوه کار با انواع آن آشنا خواهید شد.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
تعریف و تاریخچه فیبوناچی
فیبوناچی اصلاحی Fibonacci Retracement
فیبوناچی اکستنشن Fibonacci Extension
فیبوناچی پروجکشن Fibonacci Projection
فیبوناچی اکسپنشن Fibonacci Expansion
کمان فیبوناچی Fibonacci Arcs
فیبوناچی بادبزن Fibonacci Fan
فیبوناچی تایم Fibonacci Time
بسط فیبوناچی اصلاحی
نسبت های اصلاحی فیبوناچی
——————————————————————————————————————————
تعریف و تاریخچه فیبوناچی
لئوناردو فیبوناچی ریاضیدان قرن ۱۲ میلادی در ایتالیا متولد شد و بزرگترین اثر وی کشف اعدادی طلایی از روی حل مساله ازدیاد تعداد خرگوش ها بود. اعداد طلایی کشف شده توسط این دانشمند را به احترامش اعداد فیبوناچی می نامند. دنباله فیبوناچی با صفر و یک شروع می شود و هر عدد مجموع دو عدد قبلی می باشد …۳۷۷-۲۳۳-۱۴۴-۸۹-۵۵-۳۴-۲۱-۱۳-۸-۵-۳-۲-۱-۱
تا به حال هماهنگی های زیادی بین روابط این اعداد و قوانین طبیعت دیده شده است. نسبت های فیبوناچی در همه جا دیده می شوند، از فاصله حرکت سیاره ها به دور ستارگان تا فاصله حرکت الکترون ها به دور هسته اتم. این اعداد نسبت هایی با یکدیگر دارند که در علم اقتصاد نیز کاربرد دارد. در زیر به بعضی قواعد این اعداد می پردازیم.
انواع ابزارهای فیبوناچی در بازارهای مالی، روشی برای تحلیل بازگشت یا ادامه روند می باشند. از منظری انواع ابزارهای فیبوناچی نقاط حمایت و مقاومت می باشند که با ابزارها و روش های گوناگون رسم می شوند. این سطوح بازگشت بر خلاف حمایت و مقاومت های قبلی که تنها قیمتی خاص را نقطه حساس تلقی می کردند می توانند قیمتی خاص، منحنی روی نموداری، خطی مورب یا زمان خاصی را نقطه حساس حمایت یا مقاومت تعریف کنند. در استفاده از ابزارهای فیبوناچی درصدها اهمیتی فوق العاده دارند. عموم این درصدها از نسبت درصدهای بین اعداد فیبوناچی بدست می آیند. به غیر از چند عدد ابتدای سری اعداد فیبوناچی، هر کدام از اعداد دنباله، تقریبا ۱٫۶۱۸ برابر عدد قبل از خود هستند (نسبت طلایی) و هر عدد ۰٫۶۱۸ برابر عدد بعد از خود می باشد. این نسبت ها به درصد به ترتیب ۱۶۱٫۸ درصد و ۶۱٫۸ درصد می شوند. درصدهای دیگری نیز مهم هستند که در زیر می آید. تقسیم عدد اول به عدد دوم سری اعداد فیبوناچی یک به یک یا به عبارتی ۱۰۰ درصد را نشان می دهد. تقسیم عدد دوم به عدد سوم سری اعداد فیبوناچی ۰٫۵ یا به عبارتی ۵۰ درصد را نشان می دهد. در اعداد بالاتر سری اعداد فیبوناچی و تقسیم هر عدد به دو عدد بعد از آن، مشاهده می شود حاصل تقسیم به ۳۸٫۲ درصد تمایل می کند. در اعداد بالاتر سری اعداد فیبوناچی و تقسیم هر عدد به سه عدد بعد از آن، مشاهده می شود حاصل تقسیم به ۲۳٫۶ درصد تمایل دارد.
——————————————————————————————————————————
فیبوناچی اصلاحی Fibonacci Retracement
فیبوناچی ریتریسمنت ساده ترین و کاربردی ترین ابزار از گروه خطوط فیبوناچی ها می باشد.
از فیبوناچی اصلاحی برای پیدا کردن سطوح حمایت و مقاومت در بین اوج و کف قیمتی بازار استفاده میشود. فیبوناچی اصلاحی سطوحی را در بازار مشخص میکنند که احتمال بازگشت بازار از آن سطوح بسیار زیاد است. سطوح فیبوناچی اصلاحی به طور معمول ۲۳٫۶، ۳۸٫۲، ۵۰، ۶۱٫۸ و ۷۸٫۶ درصد هستند. سطح ۵۰ درصدی جزو نسبتهای فیبوناچی نیست، با این حال همیشه در زمان استفاده از فیبوناچی اصلاحی باید این سطح را هم در نظر بگیرید.
سطوح فیبوناچی اصلاحی نشان میدهند که اگر قیمت بخواهد اصلاح کند، تا چه اندازه پایین خواهد آمد. فیبوناچی اصلاحی در موجهای صعودی نشانگر حمایتهای بازار و در موجهای نزولی نشانگر مقاومتهای بازار است. نحوه رسم فیبوناچی اصلاحی خیلی ساده است. کافی است ابتدا موج صعودی یا نزولی بازار را مشخص کنید. اگر موج نزولی بود، کف موج باید اصلاح صفر درصدی و اوج باید اصلاح ۱۰۰ درصدی موج را نشان دهد. در موج صعودی هم باید کف موج نشانگر اصلاح ۱۰۰ درصدی و اوج هم نشانگر اصلاح صفر درصدی باشد.
در واقع وقتی یک موج صعودی به طور کامل اصلاح میکند، یعنی قیمت تا سطح ۱۰۰ درصد فیبوناچی پایین خواهد آمد. یعنی موج صعودی به طور کامل خنثی شده است. در مقابل اگر موج نزولی به طور کامل اصلاح کند، قیمت تا بالاترین نقطه موج صعود خواهد کرد. که همان اصلاح ۱۰۰ درصدی است.
عموما زمانی که بازار در روندی خاص حرکت می کند در بازه هایی تمایل به بازگشت و تصحیح نسبت به قیمت های قبلی دارد اما پس از مدتی تمایل به ادامه روند غالب پیدا می کند. در یک روند صعودی درصدهای تصحیح بازگشت روند در جهت روند صعودی قبل، به ترتیب درصدهای ۲۳٫۶ – ۳۸٫۲ – ۵۰ – ۶۱٫۸ و ۱۰۰ درصد می تواند باشد.
همانطور که در شکل دیده می شود در یک روند نزولی، خطوط ۳۸٫۲، ۵۰ و ۶۱٫۸ برای قیمت حکم رزیستنس را داشته و از ادامه روند صعودی برای مقطعی جلوگیری کرده اند. نکته دیگر در مورد رسم ابزار فیبوناچی ریتریسمنت این است که همیشه از سمت آغاز روند به انتهای روند ترسیم می شود.
موج و اصلاح
در بازارهای مالی قیمتها همواره در یک جهت حرکت نمیکنند. حتی در بازارهای روند دار هم بازار حرکات نوسانی را به نمایش میگذارد. همیشه هر حرکت صعودی یا نزولی یکطرفه با یک حرکت عکس آن ادامه مییابد و اگر بازار روند دار باشد، بعد از کاهش یا افزایش نسبی بازار قیمتها دوباره در مسیر روند اصلی حرکت میکنند.
به طور مثال فرض کنید که قیمت از ۱۰۰ واحد به ۲۰۰ واحد افزایش یافته است. میزان افزایش قیمت ۱۰۰ واحد است. معمولاً بعد از اینکه خریداران به سود خوبی رسیدند سعی میکنند بخشی از سودهای به دست آمده را تثبیت کنند و دوباره اگر فرصت بهتری پیدا کردند از قیمتهای پایینتر وارد معامله خرید شوند. به همین دلیل اقدام به نقد کردن معاملات خرید خود میکنند. نقد کردن یا تثبیت سود خریداران باعث میشود تا در بازار شاهد فشارهای فروش باشیم که در نهایت موجب کاهش نسبی قیمتها میشود. اگر بازار روند داشته باشد، میزان بازگشت نزولی قیمتها نسبتی از میزان موج اولیه خواهد بود. به طور مثال اگر بازار ۱۰۰ واحد رشد کرده، شاید بازگشت نزولی آن یک سوم اندازه موج (تقریباً ۳۳ واحد) یا دو سوم حرکت اصلی (تقریباً ۶۶ درصد) خواهد بود. به این بازگشت نزولی که ناشی از تثبیت سود خریداران است، اصلاح میگویند.
پس میتوان گفت که حرکات زیگزاگ بازارهای مالی که در روندهای قوی دیده میشود، در واقع مجموعهای از موجها و اصلاحها هستند. اگر در حال تحلیل بازار هستید و روند بازار را تشخیص دادهاید، حتماً با این سؤال مواجه میشوید که از کجا باید وارد بازار شد؟ یا بازار تا کجا میتواند حرکت کند؟ در این بخش میخواهیم به این سؤالات جواب دهیم.
موج چیست و تا کجا ادامه مییابد؟
حتماً در بازار متوجه حرکات قیمتی یک سویهای شدهاید. حرکاتی که در یک جهت صعودی یا نزولی ادامه مییابند. معمولاً تحلیلگران تکنیکال از مقاومتها یا حمایتها برای تعیین محل احتمالی پایان موج استفاده میکنند. اما یک روش بهتری هم برای تشخیص موج و زمان پایان آن (یعنی ورود به فاز اصلاح) وجود دارد. تئوری فیبوناچی یکی از ابزار مهم تحلیل تکنیکال است. بسیاری از معاملهگران از فیبوناچی استفاده میکنند اما علت استفاده از آن را تنها تعیین حمایت یا مقاومت در بازار میدانند. حقیقت امر این است که شما میتوانید با فیبوناچی کارهای زیادی بکنید. در این بخش ما میخواهیم اول موجهای قیمتی را تشخیص دهیم و سپس به این سؤال پاسخ دهیم که آیا موج خاتمه یافته و یا نه هنوز میتواند به حرکات خود ادامه دهد؟
همانطور که در بالا هم گفته شد، موج یک حرکت یک سویه از کف به اوج (موج صعودی) یا از اوج به کف (موج نزولی) است. تشخیص آن کار سادهای است. تنها کافی است پایینترین و بالاترین قیمت را پیدا کنید. به نمودار بالایی نگاه کنید. در این نمودار بازار در حال تشکیل کفهای قیمتی بالاتری است و اوجهای جدید هم در سطوح بالاتری تشکیل میشوند. پس ساختار بازار نشانگر یک روند صعودی است. به موج اول صعودی نگاه کنید. این موج صعودی از کف قیمتی ۱۲۷۶٫۶۲ به اوج قیمتی ۱۳۲۶٫۴۰ رسم شده است. پاره خط سبز رنگ هم نشان میدهد که در طول مسیر این موج صعودی، اصلاح جدی روی نداده است و کندل های قیمتی اکثراً در یک مسیر حرکت کردهاند.
آیا این موج تمام شده است؟
با نگاه کردن به این نمودار میتوان گفت که بله حرکت موج صعودی متوقف شده است. در این جا ما ادامه موج را میبینیم و به همین دلیل به راحتی میتوانیم به این سؤال جواب دهیم. اما زمانی که بازار را به طور زنده تحلیل میکنید، چنین امکانی وجود ندارد. شما باید پیشبینی کنید که موج صعودی کجا خاتمه مییابد و از کجا بازگشت نزولی به راه میافتد. برای این کار ما از فیبوناچی استفاده میکنیم. فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement) به ما کمک میکند تا علاوه بر پیشبینی میزان بازگشت نزولی بازار، زمان ورود بازار به فاز اصلاحی را هم مشخص کنیم.
برای موج صعودی بالایی یک فیبوناچی اصلاحی رسم میکنیم. برای این کار کافی است فیبوناچی را از کف موج در ۱۲۷۶٫۶۲ به اوج قیمتی در ۱۳۲۶٫۴۰ رسم کنید، بهطوریکه سطح صفر درصدی فیبوناچی با اوج قیمتی و سطح ۱۰۰ درصدی فیبوناچی با کف قیمتی انطباق داشته باشد. مثل شکل زیر.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میشود، موج صعودی اخیر بازار تا ۳۸٫۲ درصد اصلاح شده و حتی تا نزدیکی اصلاح ۵۰ درصد فیبوناچی هم پایین آمده است. اما این درصدها به چه معنی است؟ اندازه موج صعودی بالایی به طور دقیق برابر است با ۴۹٫۷۸ واحد (تفاوت اوج و کف قیمتی موج). فیبوناچی به کمک نسبتهای درصدی به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم که در صورت بازگشت نزولی چه مقدار از رشد قیمتی (۴۹٫۷۸) از بین خواهد رفت و یا همان اصلاح خواهد شد؟
سطح فیبوناچی ۰ درصدی به این معنی است که رشد اخیر از بین نرفته و بازار توانسته رشدهای اخیر را حفظ کند. سطح ۲۳٫۶ درصدی نشان میدهد که بازار ۲۳٫۶ درصد یا ۱۱٫۷۴ واحد را از دست داده و یا همان اصلاح کرده است. یعنی اندازه موج را به درصد فیبوناچی ضرب میکنیم. اگر بازار به سطح پنجاه درصد میرسید، یعنی نیمی از رشدهای اخیر از بین رفتهاند و بازار تا ۵۰ درصد اصلاح کرده است. اگر بازار به سطح فیبوناچی ۱۰۰ درصدی برسد، یعنی تمام رشدهای اخیر از بین رفتهاند و موج خنثی شده و یا به طور کامل اصلاح شده است.
پس زمانی که موج قیمتی در بازار به راه میافتد ما میتوانیم با توجه به سطوح فیبوناچی میزان اصلاح یا بازگشت قیمتی را مشخص کنیم. علاوه بر این ما میتوانیم زمان پایان موج را هم پیشبینی کنیم. موج چه زمانی وارد فاز اصلاحی میشود یا حرکت موج چه زمانی متوقف میشود؟ جواب این سؤال ساده است. اگر اصلاح موج بیشتر از ۲۳٫۶ درصد باشد، یعنی بازار وارد فاز اصلاحی شده و حرکت قیمتی موج متوقف شده است.
اگر بازار روند صعودی داشته باشد، هر موج صعودی میتواند ۲۳٫۶ درصد، ۳۸٫۲ درصد، ۵۰ درصد و یا ۶۱٫۸ درصد اندازه کل موج را اصلاح کند. یعنی اگر موج صعودی تا ۶۱٫۸ درصد هم اصلاح شده باز میتوان انتظار ادامه روند صعودی را داشت. این ایده باعث میشود تا تحلیلگران از سطوح فیبوناچی به عنوان حمایت و مقاومت هم استفاده کنند. معمولاً موجهای صعودی در اصلاحهای عمیق تا ۶۱٫۸ درصد حرکت میکنند، اما شاید روند صعودی بازار قوی باشد و به همین دلیل اصلاح کوچکی را شاهد باشیم و بازار بعد از برخورد به اصلاح ۲۳٫۶ درصد به روند صعودی ادامه دهد.
به نمودار بالایی توجه کنید. بازار توانسته موج صعودی اول را تا تقریباً ۵۰ درصد اصلاح کند. اما بعد از آن خریداران دوباره وارد بازار شدهاند و قیمت از نزدیکی ۵۰ درصد فیبوناچی به سمت بالا بازگشته است. در ادامه اصلاح ۰ درصدی شکسته شده، یعنی اوج قبلی بازار شکسته شده که نشانهای از احیای روند صعودی است. با شکسته شدن اوج قیمتی قبلی، فیبوناچی هم بیاثر میشود و باید آن را پاک کرد. اگر موج صعودی جدیدی به راه افتاد، میتوان با رسم فیبوناچی دوباره به تحلیل بازار پرداخت.
در نمودار بالایی شاهد هستیم که موج قیمتی و صعودی جدیدی از ۱۳۰۲٫۱۳ تا ۱۳۴۶٫۷۴ به راه افتاده است. آیا میتوان گفت که این موج صعودی خاتمه یافته و بازار وارد فاز اصلاحی شده است؟ برای پاسخ به این سؤال باید طبق تصویر بالایی اصلاح فیبوناچی را رسم کرد. اگر قیمت به زیر ۲۳٫۶ درصد سقوط کرد، یعنی حرکت صعودی موج متوقف شده و بازار آماده است تا وارد فاز اصلاحی شود. در غیر این صورت موج صعودی ادامه خواهد یافت.
همانطور که مشاهده میکنید بازار بعد از اینکه اصلاح ۲۳٫۶ درصدی را شکسته ابتدا تا ۵۰ درصد فیبوناچی اصلاح کرده است. در ادامه خریداران با فرض اینکه روند صعودی هنوز جریان دارد و اصلاح خاتمه یافته وارد بازار میشوند. قیمت تا بالای اصلاح ۳۸٫۲ درصد صعود میکند. اما در ادامه فشارهای فروش باعث سقوط بازار به زیر اصلاح ۶۱٫۸ درصدی میشود. معمولاً وقتی اصلاح ۶۱٫۸ درصدی شکست میتوان گفت که موج صعودی به زودی تا ۱۰۰ درصد اصلاح خواهد شد. این نشانه بدی برای روند صعودی است. در ادامه با شکسته شدن آخرین سد دفاعی بازار (اصلاح ۶۱٫۸ درصد) موج صعودی اخیر به طور کامل اصلاح شده و بازار تا زیر ۱۰۰ درصد فیبوناچی سقوط کرده است، یعنی آخرین کف قیمتی شکسته شده و تمامی رشدهای اخیر از بین رفتهاند.
بعد از اینکه موج صعودی بازار به طور کامل اصلاح شد، شاهد سقوط قوی قیمتها بودیم. اما در انتهای این حرکت نزولی که از ۱۳۴۶٫۷۵ تا ۱۲۸۲٫۹۰ شروع شده، بازار وارد فاز خنثی شده و در دامنه محدودی در حال نوسان است. در این جا باید فیبوناچی اصلاحی را برای موج نزولی رسم کرد. در موجهای نزولی اصلاح فیبوناچی را از اوج به کف رسم میکنیم. یعنی سطح ۰ درصد فیبوناچی با کف قیمتی و سطح ۱۰۰ درصدی با اوج قیمتی انطباق خواهد داشت. در ادامه بازار چند بار سعی کرده تا کف قیمتی ۱۲۸۲٫۹۰ را بشکند، اما تمامی شکستها جعلی بودهاند. شما میتوانید کف قیمتی شکستهای جعلی را به عنوان کف موج انتخاب کنید و یا اینکه اولین کف را انتخاب کنید. فاصله سه کف قیمتی تشکیل شده با یکدیگر کم است. در این جا انتخاب کف قیمتی به تشخیص تحلیلگر بستگی دارد. از آنجایی که بازار هنوز ۲۳٫۶ درصد را به سمت بالا نشکسته است، میتوان گفت که هنوز موج نزولی خاتمه نیافته و احتمال ادامه حرکات نزولی وجود دارد. پس بازار هنوز وارد فاز اصلاحی نشده است.
به نمودار بالایی با دقت نگاه کنید. بازار بعد از شکست ۲۳٫۶ درصد اصلاحی تا ۶۱٫۸ درصد صعود کرده و ۶۱٫۸ درصد افت اخیر (موج قبلی) را جبران کرده است. علاوه بر این اگر دقت کنید، بازار در قالب مقاومت و حمایت به سطوح فیبوناچی واکنش نشان داده است. اگر روند نزولی ادامهدار باشد، فروشندگان باید با پایان اصلاح فیبوناچی وارد بازار شوند.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید، اصلاح موج نزولی اخیر در ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی خاتمه یافته و قیمت تا کف قبلی سقوط کرده است. این نشان میدهد که هنوز قدرت دست فروشندگان است. برای اینکه روند نزولی دوباره به جریان بیفتد، باید کف قیمتی اخیر در ۱۲۸۲٫۹۰ دلار شکسته شود. در غیر این صورت بازار تا زمانی که اصلاح ۶۱٫۸ درصدی یا کف قبلی را نشکسته، در بین این دو محدوده نوسان خواهد کرد.
همانطور که ملاحظه میکنید، قیمت در بین کف قیمتی قبلی و سطوح فیبوناچی گیر افتاده است.
نمودارهای بالایی دقت فیبوناچی اصلاحی را بهخوبی نشان میدهند. فیبوناچی اصلاحی برای معاملهگران پیر روندی و حتی خلاف روندی ابزار مناسبی است. معاملهگر پیرو روندی میتواند سود معاملات خود را پیش از ورود بازار به فاز اصلاحی تثبیت کند و معاملهگر خلاف روند هم میتواند با شکسته شدن اصلاح ۲۳٫۶ درصدی به دنبال معامله در خلاف جهت روند بازار باشد. معمولاً سطوح فیبوناچی به این شکل عمل میکنند که اگر سطح ۲۳٫۶ درصد شکسته شد، بازار میتواند تا ۳۸٫۲ درصد حرکت کند. اگر ۳۸٫۲ درصد شکسته شد، بازار تا ۵۰ درصد حرکت خواهد کرد. یعنی با شکسته شدن هر سطح فیبوناچی، بازار تا سطح بعدی حرکت میکند.
ابزار فیبوناچی به طور پیش فرض در متاتریدر (MT4) و تقریباً تمامی پلتفرمهای معاملاتی وجود دارند. در متاتریدر (MT4) از منوی Insert روی گزینه Fibonacci کلیک کنید و سپس گزینه Retracement را کلیک کنید. در کنار نشانگر موس آیکون فیبوناچی اصلاحی ظاهر خواهد شد. حال میتوانید خیلی ساده فیبوناچی اصلاحی را برای موج رسم کنید.
اضافه کردن فیبوناچی اصلاحی به نمودار در متاتریدر
در تصویر زیر فیبوناچی اصلاحی را برای نمودار یکساعته EURUSD رسم کردهایم. همانطور که در تصویر هم دیده میشود، بالاترین نقطه موج نزولی که تقریباً ۱٫۱۳۵۰ دلار است، نشانگر اصلاح ۱۰۰ درصدی است. یعنی اگر موج نزولی به طور کامل اصلاح یا خنثی شود، بازار تا این نقطه بالا خواهد آمد. نقطه صفر درصدی هم محدوده ۱٫۱۱۹۰ دلاری است. سطوح فیبوناچی پیش فرض متاتریدر شامل سطح ۷۸٫۶ درصد نمیشود. با این حال شما میتوانید به طور دستی این سطح را به فیبوناچی اضافه کنید.
برای این کار روی فیبوناچی دو بار کلیک کنید تا در حالت انتخاب شده یا Selected قرار گیرد. سپس روی فیبوناچی راست کلیک کنید و گزینه Fibo Properties را انتخاب کنید. پنجره تنظیمات فیبوناچی اصلاحی باز میشود.
در برگه Fibo Levels میتوانید سطوح دلخواه خود را اضافه کنید. روی دکمه Add کلیک کنید. یک سطح جدید با مقدار ۰٫۰ نمایش داده میشود. مقدار ستون Level را به ۰٫۷۸۶ تغییر دهید. در ستون Description هم میتوانید یک برچسب برای سطح جدید انتخاب کنید. میتوانید مقدار ۷۸٫۶ را اضافه کنید. در پایان روی دکمه OK کلیک کنید. سطح جدید به طور خودکار به نمودار اضافه میشود.
فیبوناچی اصلاحی تنظیمات دیگری هم دارد و میتوانید رنگ سطوح یا ضخامت و نوع خطوط فیبوناچی را هم تغییر دهید. برای حذف سطوح فیبوناچی هم کافی است در پنجره تنظیمات فیبوناچی روی سطح مورد نظر کلیک کنید و سپس دکمه Delete را بزنید. دکمه Defaults هم سطوح پیش فرض را نمایش میدهد.
تمامی سطوح فیبوناچی اصلاحی مهم هستند. با این حال در برخی از روشهای تکنیکال هر کدام از سطوح اشاره کاربرد مجزایی دارند. به طور مثل شکست اصلاح ۲۳٫۶ درصد برای تائید ورود بازار به فاز اصلاحی استفاده میشود. یعنی بازار از اصلاح ۲۳٫۶ درصدی که عبور کرد یعنی وارد فاز اصلاحی شده است. در برخی موارد حمایت یا مقاومت قوی بازار همان اصلاح ۳۸٫۲ درصدی فیبوناچی است. یا محدوده بین ۶۱٫۸ درصد و ۵۰ درصد محتملترین محدوده برای بازگشت و پایان فاز اصلاحی است. اما در کل سطوح فیبوناچی در نقش حمایت و مقاومت ظاهر میشوند و انطباق آنها با سایر پدیدههای تکنیکال میتواند سیگنال قوی معاملاتی صادر کند.
فیبوناچی اکستنشن Fibonacci Extension
فیبوناچی اکستنشن ابزاری است که نقاط بازگشت بیش از ۱۰۰ درصد هر موج را برای هدف های قیمتی جلوتر بیش بینی می کند. بازار پس از یک موج صعودی یا نزولی در فیبوناچی اکستنشن ۱۶۱٫۸%- ۲۶۱٫۸%- ۴۲۳٫۶% و یا درصدهای محاسباتی بالاتر می تواند بازگشت داشته باشد. همانطور که در شکل زیر دیده می شود بازار پس از یک روند نزولی در تصحیح روند نزولی بازگشتی، تا ۱۶۱٫۸ درصد روند نزولی را صعود داشته است. این درصد فیبوناچی اکستنشن به عنوان یک رزیستنس عمل کرده و روند نزولی قیمت را بوجود آورده است.
برای استفاده از فیبوناچی اکستنشن در متاتریدر از همان ابزار فیبوناچی ریتریسمنت استفاده می شود با این تفاوت که درصد های ذکر شده۱۶۱٫۸، ۲۶۱٫۸ و ۴۲۳ درصد برای ما دارای اهمیت هستند. در صورتی که این درصد ها بصورت پیش فرض روی فیبوناچی ریتریسمنت وجود نداشت میتوان با رفتن به Fibo ProPerties سپس Fibo Levels در قسمت Description درصدهای فیبوناچی اکستنشن را وارد کنیم.
فیبوناچی پروجکشن Fibonacci Projection
فیبوناچی Projection ابزاری مانند فیبوناچی اکستنشن می باشد و نقاط بازگشت بیش از ۱۰۰درصد بازگشت هر موج را نمایش می دهد با این تفاوت که میزان بازگشت تصحیح قیمت در یک موج برای بدست آوردن نقاط بالای ۱۰۰ درصد آن روند اهمیت دارد. متاسفانه ابزار فیبوناچی پروجکشن در متاتریدر به اشتباه Fibonacci Expansion نامگذاری شده است. در حالیکه به لحاظ تعریف علمی این ابزار کاربرد فیبوناچی پروجکشن را نمایش می دهد.
برای استفاده از فیبوناچی پروجکشن ابزار فیبوناچی اکسپنشن متاتریدر را انتخاب می کنیم سپس از یک بیشینه قیمت (در شکل زیر نقطهA) به کمترین قیمت آن روند (نقطهB) خط رسم می کنیم. نقطه سوم که میزان تصحیح قیمت در این روند نزولی می باشد را در نقطه C تعیین می کنیم. بعد از رسم صحیح فیبوناچی پروجکشن انتظار خواهیم داشت قیمت از درصدهای ۶۱٫۸- ۱۰۰- یا ۱۶۱٫۸ و حتی ۲۶۱٫۸ به روند نزولی خاتمه دهد و روند صعودی پیدا کند. به بیان دیگر این درصدها می تواند ساپورت هایی برای بازگشت قیمت باشند. درصدهای ۶۱٫۸- ۱۰۰- ۱۶۱٫۸ و۲۶۱ میزان ادامه روند نزولی می باشند که نقطه آغازین محاسبه آخرین نقطه تصحیح روند (نقطهC) می باشد. در شکل زیر دیده می شود بازار نسبت به نقاطی که با فلش مشخص شده (۱۶۱٫۸ درصد و ۲۶۱ درصد) عکس العمل نشان داده است. شایان ذکر است در یک روند صعودی این نقاط بصورت معکوس مورد استفاده قرار میگیرند تا نقاط رزیستنس انتهای یک روند صعودی محاسبه گردد.
فیبوناچی اکسپنشن Fibonacci Expansion
فیبوناچی اکسپنشن شباهت بسیار زیادی به فیبوناچی پروجکشن دارد و ادامه یک روند نزولی یا صعودی را تا نقطه پایانش محاسبه می کند. تنها تفاوت آن با فیبوناچی پروجکشن استفاده از دو نقطه به جای سه نقطه است. در یک روند نزولی فیبوناچی پروجکشن درصدهای ۶۱٫۸- ۱۰۰- ۱۶۱٫۸ و ۲۶۱ نقاط A تا B را از نقطه آغازین C مورد محاسبه قرار می دادیم تا نقاط D و E بدست بیاید اما در اینجا تنها به درصدهای نقاط A تا B نیاز داریم و با استفاده از درصدهایی که برای فیبوناچی اکستنشن ذکر کردیم انتظار داریم بازار ۱۶۱٫۸%- ۲۶۱٫۸%- ۴۲۳٫۶% از نقطه آغازین حرکت داشته باشد. از همین رو فیبوناچی اکسپنشن را تلفیقی از فیبوناچی اکستنشن و فیبوناچی پروجکشن می دانند. برای رسم فیبوناچی اکسپنشن ابزار خاصی در متاتریدر تعریف نشده است اما میتوان با استفاده از فیبوناچی ریتریسمنت درصدهای بیش از ۱۰۰ واحد موج اولیه، نقاط بازگشت فیبوناچی اکسپنشن را بدست آورد.
برآورد اندازه موج بعدی به کمک فیبوناچی برآوردی یا Fibonacci Expansion
در بازارهای روند دار موجهای قیمتی همواره اصلاحهای جزئی یا عمیقی را تجربه میکنند. زمانی که این اصلاح خاتمه مییابد، معامله گران پیرو روندی وارد بازار میشوند. اما سؤال اصلی این جاست که بازار بعد از پایان اصلاح تا کجا میتواند حرکت کند؟ برای پاسخ به این سؤال ما از فیبوناچی برآوردی یا Fibonacci Expansion استفاده میکنیم. فیبوناچی برآوردی میتواند اندازه موج بعدی بازار را با توجه به موج پیشین محاسبه کند. فیبوناچی برآوردی برای یک موج و اصلاح آن رسم میشود. به تصویر زیر نگاه کنید.
در تصویر بالا حرکت نزولی را شاهد هستیم. اولین موج نزولی بازار توانسته تا ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی اصلاح کند. درست در محدوده اصلاح ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی، سؤال اصلی که ذهن تحلیلگر را به خود مشغول میکند این است که اگر اصلاح از این محدوده خاتمه یابد، بازار تا کجا میتواند حرکت کند؟
در روندهای نزولی، پایان اصلاح باعث میشود تا قیمت به کف قبلی سقوط کند. با این حال اگر کف قبلی هم شکسته شود، هدف بعدی بازار کجا خواهد بود؟ معمولاً تحلیل گران از حمایتهای قبلی برای پیشبینی هدف بعدی بازار استفاده میکنند. با این حال فیبوناچی برآوردی هم میتواند به ما کمک کند تا هدف نزولی بعدی را پیدا کنیم.
در نمودار بالایی شاهد هستیم که بازار بعد از پایان اصلاح سقوط کرده است. زمانی که تحلیل شما نشان دهد که اصلاح خاتمه یافته، میتوانید فیبوناچی برآوردی را رسم کنید. برای رسم فیبوناچی به سهنقطه قیمتی نیاز است. در این مثال ما فیبوناچی برآوردی را برای موج نزولی و اصلاح رسم میکنیم. پس نقطه اول اوج قیمتی موج نزولی است. نقطه دوم کف قیمتی موج نزولی و نقطه سوم هم محل پایان اصلاح بازار است.
با رسم فیبوناچی برآوردی، به طور خودکار سطوح فیبوناچی برآوردی در نمودار ظاهر خواهند شد. سطوح فیبوناچی درصدی از اندازه موج هستند. به طور مثال برآورد ۶۱٫۸ درصد نشان میدهد که بازار بعد از پایان اصلاح میتواند به اندازه ۶۱٫۸ درصد موج اصلی حرکت کند. در این جا اندازه موج اصلی ۴۳٫۳۸ واحد است (تفاوت اوج و کف موج نزولی). اگر ۶۱٫۸ درصد را به ۴۳٫۳۸ واحد ضرب کنید، عدد ۲۶٫۸۰ واحد به دست خواهد آمد. یعنی از نقطه پایان اصلاح اگر ۲۶٫۸۰ واحد پایین بیاییم، هدف نزولی اول بازار مشخص خواهد شد. محل پایان اصلاح موج نزولی نقطه ۱۳۱۰٫۷۰ واحد است. پس ۲۶٫۸۰ را از ۱۳۱۰٫۷۰ کم میکنیم، میشود ۱۲۸۳٫۹٫ نیازی به محاسبه این اعداد نیست و فیبوناچی برآوردی به طور خودکار برآوردها را محاسبه میکند.
پس در واقع فیبوناچی برآوردی را زمانی رسم میکنیم که یک موج تشکیل شده و اصلاح این موج هم خاتمه یافته است. حال میخواهیم بدانیم که بعد از پایان اصلاح، بازار تا کجا میتواند حرکت کند.
در تصویر بالایی کاملاً مشخص است که بازار بعد از شکست برآورد ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی توانسته تا برآورد ۱۰۰ درصدی سقوط کند. برآورد ۱۰۰ درصدی نشان میدهد که بازار به اندازه موج اصلی (۴۳٫۳۸ واحد) از محل پایان اصلاح در ۱۳۱۰٫۷۰ فاصله گرفته است. اگر برآورد ۱۰۰ درصدی هم شکسته شود، هدف بعدی بازار برآورد ۱۶۱٫۸ درصدی خواهد بود. برآورد ۱۶۱٫۸ درصدی نشان میدهد که بازار ۱٫۶۱۸ برابر موج اول از محل پایان اصلاح فاصله گرفته است.
در نمودار بالایی، موج صعودی از ۱۱۹۶٫۳۱ به ۱۲۳۰٫۱۱ واحد به راه افتاده است. فیبوناچی اصلاحی این موج را رسم میکنیم تا مشخص شود که بازار اصلاح مناسبی داشته یا خیر؟
معمولاً معامله گران ریسکپذیر از سطوح فیبوناچی اصلاحی عمیق مثل ۵۰ یا ۶۱٫۸ درصد وارد بازار میشوند. این معامله گران با حد سود قرار دادن اوج قیمتی اخیر در ۱۲۳۰٫۱۱ وارد بازار میشوند. با این حال شما اگر از فیبوناچی برآوردی استفاده کنید، میتوانید حد سودهای بهتر و دقیقتری را مشخص کنید. در این مثال همانطور که ملاحظه میشود، بازار تا اصلاح ۵۰ درصدی پایین آمده و بعد از آن، اصلاح موج خاتمه یافته است. پس زمان آن رسیده که برای پیشبینی اهداف قیمتی بعدی، برآورد فیبوناچی را رسم کنیم.
در رسم فیبوناچی برآوردی برای موج صعودی باید سهنقطه تعیین شود. کف موج اصلی (۱۱۹۶٫۳۱)، اوج قیمتی موج (۱۲۳۰٫۱۱) و محل پایان اصلاح (۱۲۱۱٫۱۰). بعد از رسم فیبوناچی برآوردی میتوانیم اهداف بعدی بازار را مشخص کنیم. در این جا اندازه موج اصلی (تفاوت ۱۲۳۰٫۱۱ با ۱۱۹۶٫۳۱) برابر ۳۳٫۸ واحد است. طبق تئوری فیبوناچی، اولین هدف بازار، برآورد ۶۱٫۸ درصدی است. یعنی بازار میتواند به اندازه ۲۰٫۸۸ واحد از محل پایان اصلاح در ۱۲۱۱٫۱۰ فاصله بگیرد. هدف دوم، برآورد ۱۰۰ درصدی است. یعنی بازار میتواند به اندازه کل موج اصلی یا ۳۳٫۸ واحد از محل پایان اصلاح یا همان ۱۲۱۱٫۱۰ فاصله بگیرد. هدف نهایی هم برآورد ۱۶۱٫۸ درصد فیبوناچی است. یعنی باید اندازه موج اصلی (۳۳٫۸) واحد را به عدد ۱٫۶۱۸ ضرب کنید و نتیجه را با محل پایان اصلاح در ۱۲۱۱٫۱۰ جمع کنید تا مقدار عددی برآورد ۱۶۱٫۸ درصدی فیبوناچی مشخص شود. سطوح فیبوناچی برآوردی بیشتر برای تعیین اهداف حد سود به کار میروند. با این حال از این سطوح میتوان به عنوان مقاومت یا حمایت هم استفاده کرد.
کمان فیبوناچی Fibonacci Arcs
فیبوناچی Arcs ابزاری از گروه فیبوناچی ها می باشد که درصد های تصحیح و بازگشت یک روند را بصورت کمانی نمایش نشان می دهد درصدهای عمومی مورد استفاده در این ابزار ۳۸٫۲- ۵۰ و ۶۱٫۸ درصد می باشند که کمان های برگشت قیمت را نسبت به یک روند صعودی یا نزولی نمایش می دهند.
شکل بالا نمونه استفاده از ابزار فیبوناچی آرک را نمایش می دهد درصدهای ۵۰ و ۶۱٫۸ در شکل بالا برای روند تصحیح نزولی حکم رزیستنس را ایفا کرده و باعث روند نزولی قیمت شده اند.
فیبوناچی بادبزن Fibonacci Fan
فیبوناچی بادبزن در تحلیل و تجزیه تکنیکال استفاده میشود. این ابزار تکنیکال از سطوح فیبوناچی برای پیشبینی سطوح حمایتی و مقاومتی و به صورت گرافیکی تشکیل شده است. این ابزار شامل خطوط روند متوالی است. خطوط فیبوناچی، خطوط روندی هستند که بر اساس سطوح فیبوناچی اصلاحی ساخته میشوند. فیبوناچی بادبزن مانند سطوح بازگشتی فیبوناچی عمل میکند و برای سنجش سرعت حرکت بازار (روند نزولی/صعودی) مورد استفاده قرار میگیرد.
نحوه اضافه کردن فیبوناچی بادبزن به چارت متاتریدر
برای اضافه کردن این ابزار به نمودار در متاتریدر مطابق تصویر زیر عمل کنید. ابتدا در منوی بالای متاتریدر گزینه insert را کلیک کنید و سپس مراحل را مطابق شکل زیر پیگیری کنید.
بعد از انتخاب گزینه Fan، فیبوناچی بادبزن انتخاب میشود. برای رسم این ابزار، مانند رسم فیبوناچی اصلاحی عمل میکنیم. بدین معنی که ابتدا یک اوج قیمتی و کف قیمتی انتخاب میکنیم و سپس این فیبوناچی را رسم میکنیم. بعد از ترسیم فیبوناچی سه خط روند با نسبتهای ۳۸٫۲، ۵۰ و ۶۱٫۸ درصدی در چارت ظاهر خواهند شد.
معامله گران میتوانند از خطوط فیبوناچی برای تشخیص سطوح مقاومتی و حمایتی استفاده کنند. در این صورت ممکن است که معامله گران انتظار روند معکوس در بازار را داشته باشند. هم چنین زمانی که تریدر یک الگوی نموداری در بازار را شناسایی کرد، میتواند از خطوط فیبوناچی برای پیشبینی حرکت بازار در آینده استفاده کند.
در فیبوناچی بادبزن فرض بر این است که بازار در طول روند اصلی، بخشی از حرکت قبلی خود را اصلاح میکند. به عنوان مثال در یک روند صعودی اگر قیمت به زیر خط روند ۳۸٫۲ درصد فیبوناچی عبور کند، میتوان انتظار حرکت بازار تا خط روند ۵۰ درصدی و در ادامه تا ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی را داشت. در یک روند نزولی نیز معاملهگر انتظار دارد که قیمت بعد از برخورد به خط روند ۳۸٫۲ درصدی، نزولی شود. اما در صورتی که خط ۳۸٫۲ درصد شکسته شود، به احتمال زیاد قیمت تا خط روند بعدی فیبوناچی حرکت خواهد کرد. به طور کلی میتوان گفت که خطوط فیبوناچی بادبزن در روندهای نزولی در قالب مقاومت و در روندهای صعودی در قالب حمایت عمل میکنند.
مثال:
طبق تصویر فوق، فیبوناچی بادبزن در نمودار چهارساعته طلا از اوج قیمتی ۱۳۴۶٫۶۶ تا کف قیمتی ۱۲۸۰٫۷۹ دلار رسم شده است. ابتدا اونس طلا تا خط روند ۳۸٫۲ درصدی حرکت کرده اما مقاومت این خط موجب کاهش قیمت طلا شده است. در ادامه بازار توانسته خط ۳۸٫۲ درصدی را بشکند و تا ۵۰ درصدی و در نهایت ۶۱٫۸ درصدی حرکت کند. اما مقاومت خط روند ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی باعث نوسان بازار بین ۶۱٫۸ و ۵۰ درصدی شده است. در ادامه اونس طلا خط ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی را شکسته و بازار بعد از دو بار برخورد مجدد به این خط، صعود کرده است. میتوان نتیجه گرفت که شکست قطعی خط روند ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی در فیبوناچی بادبزن نزولی، سیگنال خرید جدید خواهد بود.
در نمودار چهارساعته جفت ارز EURUSD، فیبوناچی بادبزن از کف قیمتی ۱٫۱۳۰۰ دلار تا اوج قیمتی ۱٫۱۷۳۳ دلار رسم شده است. همانطور که مشاهده میکنید، جفت ارز بعد از تشکیل اوج قیمتی وارد فاز اصلاحی شده و ابتدا تا خط روند ۳۸٫۲ درصدی پایین آمده است. EURUSD در ادامه حرکات اصلاحی و بازگشتی خط روند ۳۸٫۲ درصد را شکسته و ابتدا تا خطوط ۵۰ و ۶۱٫۸ درصد سقوط کرده است. در ادامه خط روند ۶۱٫۸ درصدی چندین بار در قالب مقاومت عمل کرده و بازار بعد از هر بار برخورد به آن تضعیف شده است.
فیبوناچی تایم Fibonacci Time
فیبوناچی تایم یا فیبوناچی زمانی ابزاری است که نقاط بازگشت قیمت را بر اساس زمان تعیین می کند از این ابزار به دو روش استفاده می کنند. در روش اول فاصله زمانی دو قله را به عنوان صفر و یک محاسبه میکنند و در نقاطی که زمان به خطوط عمودی۱-۲-۳-۵-۸ و الی آخر می رسدانتظار ریزش دوباره قیمت را دارند.
در روش دوم مانند مثال بالا، فاصله زمانی پایین ترین قیمت(Low) تا بالاترین قیمت(High) یک موج محاسبه می شود. سپس انتظار می رود در بازه های زمانی۱-۲-۳-۵-۸ و الی آخر قیمت تغییر جهت بدهد و موج های جدید تشکیل شود.
بسط فیبوناچی اصلاحی
در فیبوناچی اصلاحی با دو نوع مفهوم اصلاح و بسط سر و کار داریم. اصلاح نشان میدهد که یک حرکت قیمتی چند درصد از رشد یا کاهش خود را از دست داده است. یعنی اگر قیمت از نقطه A به نقطه B صعود کرده باشد، اصلاح فیبوناچی ۳۸٫۲ درصد نشان میدهد که بازار به اندازه ۳۸٫۲ درصد از اوج قیمتی پایین آمده است. یا اگر قیمت از نقطه X به نقطه Z سقوط کرده باشد، اصلاح ۲۳٫۶ درصدی نشان میدهد که قیمت از پایینترین نقطه حرکتی، ۲۳٫۶ درصد بالا آمده است. بسط اصلاحی هم نشان میدهد که بازار بعد از اصلاح کل حرکت، تا کجا میتواند حرکت کند؟
فرض کنید که قیمت از نقطه A به نقطه B صعود کرده است. اصلاح ۳۸٫۲ درصدی، یعنی قیمت از نقطه B که اوج یا بالاترین سطح موج است، ۳۸٫۲ درصد پایین آمده است. حال اگر قیمت به نقطه A اصلاح کند، به این معنی است که ۱۰۰ درصد موج صعودی اصلاح شده است. بسط اصلاحی زمانی اتفاق میافتد که قیمت از نقطه A یا اصلاح ۱۰۰ درصدی هم عبور میکند! یعنی اصلاح ۱٫۶۱۸ درصدی به این معنی است که حرکت اصلاحی بازار حتی بعد از اصلاح کامل یا ۱۰۰ درصدی هم ادامه داشته و بازار به اندازه کل موج و ۶۱٫۸ درصد آن از نقطه B یا اوج قیمتی سقوط کرده است!
نسبت اصلی ۱٫۶۱۸
این نسبت مستقیماً از سری فیبوناچی مشتق شده است. بسط ۱٫۶۱۸ در بسیاری از الگوها نقش حیاتی دارد. تنها از دید فیبوناچی بسط ۱٫۶۱۸ نشانگر حرکت بیش از حد حرکات قیمتی است. به عنوان یک قانون کلی این نسبت مهمترین ناحیه را در محتملترین محدوده بازگشتی نشان میدهد. جالب است که بدانید بسط ۱٫۶۱۸ فیبوناچی در ورود به معامله کاربرد بیشتری از معکوس آن یعنی ۰٫۶۱۸ دارد. در واقع ۰٫۶۱۸ بیشتر یک نسبت مکمل است، که ساختار قیمتی خاصی را در قالب الگوهای هارمونیک (Harmonic Pattern) تعریف میکند.
بسط اصلاح فیبوناچی با فیبوناچی اکسپنشن تفاوت دارد!
در اینجا باید توجه داشت که بسط فیبوناچی اصلاحی با فیبوناچی اکسپنشن (Expansion) تفاوت داد. در اینجا ما بسط اصلاح یک موج را محاسبه میکنیم. اما در فیبوناچی اکسپنشن اندازه یک موج و یک اصلاح برای برآورد فیبوناچی به کار میرود. برای تعیین بسط یک موج، کافی است فیبوناچی اصلاحی را برای موج رسم کنید، سطوح بالای ۱۰۰ درصد در موج نزولی و زیر ۱۰۰ درصد در موج صعودی بسط های اصلاحی مورد نیاز برای الگوی های هارمونیک (Harmonic Pattern) خواهند بود.
بسط ۱٫۶۱۸ فیبوناچی برای موج صعودی XA
بسط ۱٫۶۱۸ صعودی نشانگر وضعیت اشباع فروش بازار است. این بسط در تایم فریمهای کوتاهمدت برای معاملات بین روزی به خوبی جواب میدهد.
بسط ۱٫۶۱۸ برای موج نزولی AB
از دید فیبوناچی بسط ۱٫۶۱۸ نشانگر وضعیت اشباع خرید است و اگر سایر محاسبات هارمونیک هم وجود داشته باشند، نشانگر سطح مقاومت خواهد بود.
باز هم باید تاکید کرد که این بسط اصلاحی یکی از مهمترین ارقام در تعیین محتملترین محدوده بازگشتی بازار است.
بسط های اصلاحی اصلی مشتق شده: ۱٫۱۳، ۱٫۲۷
بسط ۱٫۲۷ بهطور غیر مستقیم از سری فیبوناچی گرفته شده است. برای به دست آوردن این بسط اصلاحی کافی است که ریشه دوم ۱٫۶۱۸ را محاسبه کنید.
بسط های ۱٫۱۳ و ۱٫۲۷ درصدی فیبوناچی برای موج صعودی XA
بسط های اصلاحی ۱٫۱۳ و ۱٫۲۷ به اندازه بسط ۱٫۶۱۸ مهم نیستند.
بسط های ۱٫۱۳ و ۱٫۲۷ درصدی فیبوناچی برای موج نزولی XA
زمانی که ۱٫۲۷ را با سایر محاسبات فیبوناچی ترکیب میکنیم، محدودههای حمایت و مقاومت دقیق هارمونیک (Harmonic) به دست میآید.
بسط های اصلاحی درجه دو 1.414، ۲٫۰ و ۲٫۲۴ برای موج صعودی AB
بسط های صعودی درجه دوم در محاسبات BC الگوها و در برخی موارد جهت تکمیل محاسبات در محتملترین محدودههای بازگشتی کاربرد دارند.
بسط های اصلاحی درجه دو 1.414، ۲٫۰ و ۲٫۲۴ برای موج صعودی AB
هر چند ۱٫۴۱ در الگوهای هارمونیک کاربرد کمتری دارد، اما به اندازه ۲٫۰ و ۲٫۲۴ در تکمیل اعداد هارمونیک و نقاط تکمیلی الگوها اهمیت دارد.
بسط های اصلاحی درجه دو 1.414، ۲٫۰ و ۲٫۲۴ برای موج نزولی AB
دقیقاً مشابه برآوردهای صعودی درجه دو هستند. یعنی برای محاسبه نقاط تکمیل الگوهای قیمتی در محدودههای بازگشتی کاربرد دارند.
بسط های اصلاحی درجه دو (سطوح اشباع خرید یا فروش): ۲٫۶۱۸، ۳٫۱۴ و ۳٫۶۱۸
بسط های قیمتی اشباع یا بسیار بسط یافته، محاسبات فیبوناچی منحصربهفردی هستند. این بسط های اصلاحی معمولاً برای یافتن الگوهای Crab، Crab عمیق و همچنین برآورد BC کاربرد دارند.
بسط های اصلاحی درجه دو (اشباع فروش): ۲٫۶۱۸، ۳٫۱۴ و ۳٫۶۱۸
هر چند بسط ۲٫۶۱۸ مستقیماً از سری فیبوناچی مشتق شده، اما بسط های اصلاحی ۳٫۱۴ و ۳٫۶۱۸ از سایر نسبتهای هارمونیک استخراج شدهاند. عدد پی یا ۳٫۱۴ یکی از بسط های اصلاحی قوی در محاسبات هارمونیک است. بسط ۳٫۶۱۸ هم یکی از اعداد مکمل در اکثر الگوهای ساختاری است. در واقع، ۳٫۱۴ و ۳٫۶۱۸ در برآورد BC الگوهای Crab و Crab عمیق کاربرد بسیاری دارند.
بسط های اصلاحی درجه دو (اشباع خرید): ۲٫۶۱۸، ۳٫۱۴ و ۳٫۶۱۸
این بسط های اصلاحی در حرکات قیمتی شدید و بسیار بسط یافته دیده میشوند.
نسبت های اصلاحی فیبوناچی
نسبتهای فیبوناچی مختلفی وجود دارند. همه نسبتهای فیبوناچی به یک اندازه مهم نیستند. برخی از نسبتها اصلی هستند. یعنی از سایر اعداد به دست نیامدهاند. اما نسبتهایی هم هستند که از سایر نسبتهای اصلی مشتق شدهاند. در این بخش میخواهیم با نسبتهای اصلاحی فیبوناچی و نحوه رسم آنها در موجهای قیمتی آشنا شویم.
نسبت اصلاحی اصلی: ۰٫۶۱۸
این نسبت مستقیماً از سری فیبوناچی استخراج شده است. اصلاح اصلی ۰٫۶۱۸ یکی از نسبتهای اصلی در اکثر الگوهای هارمونیک است. در ادامه، اصلاحهای اصلی صعودی و نزولی ۰٫۶۱۸ درصدی را بررسی میکنیم. در مثالهای زیر موج اصلی بازار پارهخط A تا B است و اصلاح بازار هم پارهخط B به C است.
اصلاح ۰٫۶۱۸ درصدی موج صعودی
این یکی از شناخته شده ترین نسبتهای فیبوناچی است. هر چند که گاه و البته به اشتباه اصلاح دو سوم هم خوانده میشود، اصلاح صعودی ۰٫۶۱۸ درصدی حمایت اصلی است و معمولاً در اکثر روندهای قیمتی مشاهده میشود. علاوه بر این اصلاح بلندمدت ۰٫۶۱۸ میتواند نشانگر حمایت بلندمدت بازار هم باشد.
اصلاح ۰٫۶۱۸ درصدی موج نزولی
این اصلاح معمولاً در بازارهای روند دار نزولی بهدفعات مشاهده میشود. علاوه بر این اصلاح نزولی بلندمدت ۰٫۶۱۸ به عنوان سطح کلیدی و مقاومتی بلندمدت هم شناخته میشود.
اصلاح به اندازه نسبتهای اصلی مشتق شده ۰٫۷۸۶ و ۰٫۸۸۶
اصلاح فیبوناچی ۰٫۷۸۶ و ۰٫۸۸۶ برای موج صعودی
اصلاحهای صعودی ۰٫۷۸۶ و ۰٫۸۸۶ بهطور مستقیم از نسبت ۰٫۶۱۸ مشتق شدهاند. ۰٫۷۸۶ ریشه دوم ۰٫۶۱۸ است. ۰٫۸۸۶ هم ریشه چهارم نسبت ۰٫۶۱۸ است.
از میان اصلاحهای ۰٫۷۸۶ و ۰٫۸۸۶، نسبت ۰٫۸۸۶ اهمیت بیشتری دارد. اصلاح صعودی ۰٫۸۸۶ معمولاً بهترین محل برای معامله خرید از حمایت بازار است. هر چند که نسبت ۰٫۷۸۶ بهطور مستقیم از ۰٫۶۱۸ مشتق شده، اما ۰٫۸۸۶ نسبت مهمتری در الگوهای هارمونیک (Harmonic) است.
اصلاح فیبوناچی ۰٫۷۸۶ و ۰٫۸۸۶ برای موج نزولی
اصلاح نزولی این دو نسبت در اکثر الگوهای اصلاحی مشاهده میشوند. در اینجا هم نسبت ۰٫۸۸۶ در مقایسه با ۰٫۷۸۶ نقش مهمتری در الگوهای هارمونیک ایفا میکند.
هر چند این دو نسبت از لحاظ درصدی به یکدیگر نزدیک هستند، اما کاربردشان در الگوهای هارمونیک متفاوت است، بهگونهای که میتوانند الگوهای بسیار متفاوتی را نشان دهند. در واقع تفاوت میان ۷۸٫۶ درصد و ۸۸٫۶ درصد برابر ده درصد است. به عنوان مثال، اصلاح ۸۸٫۶ درصدی تفاوت میان الگوی BAT با Gartley است.
نسبتهای اصلاحی درجه دوم فیبوناچی: ۰٫۳۸۲، ۰٫۵۰ و ۰٫۷۰۷
نسبتهای اصلاحی درجه دوم بهطور غیر مستقیم از توالی فیبوناچی و نسبت ۰٫۶۱۸ مشتق شدهاند. این اعداد بیشتر نقش مکمل را در اکثر الگوهای هارمونیک (Harmonic) ایفا میکنند. به همین دلیل معاملهگران هیچگاه از این اعدا بهطور مستقیم وارد معامله نمیشوند. با این حال این نسبتها در تعیین ساختارهای قیمتی مشابه کاربرد دارند. برای مثال، ۰٫۳۸۲ و ۰٫۵۰ به عنوان نقطه B در الگوهای Bat و Crab کاربرد دارند. هر چند که ۰٫۷۰۷ کمتر در ساختارهای هارمونیک استفاده میشود، اما همچنان در محاسبات نسبتهای مکمل فیبوناچی کاربرد دارد. این نسبت معمولاً در ساختارهای قیمتی پنج نقطهای اصلاح میانی محسوب میشود. همچنین نسبت ۰٫۵۰ بیشتر از اصلاح ۰٫۳۸۲ در بازار مشاهده میشود، این اعداد در تائید ساختارهای قیمتی هارمونیک بسیار اهمیت دارند.
نسبتهای اصلاحی ۰٫۳۸۲، ۰٫۵۰ و ۰٫۷۰۷ موج نزولی
نسبتهای اصلاحی ۰٫۳۸۲، ۰٫۵۰ و ۰٫۷۰۷ موج نزولی
این نسبتهای اصلاحی درجه دو در تعیین الگوهای قیمتی خاص کاربرد بسیار زیادی دارند. علاوه بر این اصلاح ۰٫۳۸۲ در تعیین حد سود الگوهای بازگشتی بسیار اهمیت دارد.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل چهاردهم خواهید دید:
نمودار های شمعی و کار با الگوهای کندل استیک (شمعی ژاپنی)
فصل چهاردهم مقاله
نمودار های شمعی و کار با الگوهای کندل استیک (شمعی ژاپنی)
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
علم کندل استیک یا الگوهای شمعی ژاپنی را می توان یکی از قدیمی ترین انواع تحلیل تکنیکال دانست. برای این که بتوانید رفتار قیمت در چارت ها را به خوبی درک کنید، بایستی با انواع کندلهای ژاپنی آشنا شوید. در واقع کندلهای قیمتی با تریدر حرف می زنند، این یعنی هر کندل قیمتی وضعیت خریداران یا فروشندگان در بازار را نشان می دهد. بدین ترتیب در این بخش از سری درس های آموزش فارکس با انواع الگوهای کندل استیک آشنا خواهید شد.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
آشنایی با نمودار شمعی ژاپنی
کار با الگوهای کندل استیک ( شمعی ژاپنی )
الگوهای منفرد عمومی
اصول استفاده از الگوهای برگشتی صعودی Bullish Reversals
اصول استفاده از الگوهای برگشتی Bearish Reversals
آشنایی با اصول استفاده از الگوهای ادامه دهنده
شناسایی اصول انجام ترکیبی از الگوهای شمعی با S & R
——————————————————————————————————————————
آشنایی با نمودار شمعی ژاپنی
نمودار های شمعی یا کندل استیک (Candlestick) برای اولین بار در قرن هفدهم میلادی توسط معامله گران برنج در ژاپن ابداع شد. این روش نموداری بعدا توسط استیو نیسون (Steve Nison) گردآوری و بازنگری شد و در دهه نود میلادی در قالب کتابی منتشر شد.
.
کندل های ژاپنی نشانگر چهار داده قیمتی هستند: بالاترین قیمت کندل، پایین ترین قیمت، قیمت باز شدن و قیمت بسته شدن. کندل های قیمتی یا صعودی هستند، یا نزولی و یا خنثی. اگر قیمت باز شدن کندل در زیر قیمت بسته شدن قرار داشته باشد، کندل قیمتی صعودی است. اگر قیمت باز شدن در بالای قیمت بسته شدن قرار داشته باشد، کندل قیمتی نزولی است. اگر قیمت باز شدن و بسته شدن یکسان باشد (یا فاصله ناچیزی از یکدیگر داشته باشند)، کندل قیمتی خنثی است، که نشانگر برابری قدرت خریداران و فروشندگان است.
نمودار های شمعی در بازار ارز خارجی کاربرد بسیار فراوانی دارند. به کمک کندل های قیمتی، به راحتی می توان فشار های خرید و فروش بازار را تشخیص داد. یک نگاه گذرا به کندل های قیمتی می تواند اطلاعات بسیار مفیدی از قدرت خریداران و فروشندگان نشان دهد و به آسانی تعیین کند که بازار دست فروشندگان است یا خریداران. ویژگی های خاص این نوع نمودار به معامله گران کمک می کند تا از بازگشت روند و یا ادامه آن اطلاع یابند.
علاوه بر این، قیمت های باز و بسته شدن کندل ها در نمودار های بلند مدت (مثل روزانه یا هفتگی) معمولا به عنوان حمایت و مقاومت برای معاملات بین روزی استفاده می شود. قیمت باز و بسته شدن کندل های ژاپنی و اوج و کف های ایجاد شده توسط این کندل ها، برای ارزیابی شکست های بازار کاربرد دارند. طول کندل ها هم نشان گر رفتار بازار است. کندل های صعودی بلند، حکایت از اشتیاق بالای خریداران دارد. کندل های نزولی بلند هم نشان می دهد که فروشندگان دلیلی پیدا کرده اند تا ارز را به فروش برسانند. کندل های کوتاه هم نشانگر شک و تردید در بازار هستند. یعنی سرمایه گذاران در رابطه با روند بازار شک و تردید دارند. این عامل می تواند اولین نشانه ای از بازگشت بازار باشد.
کندل بلند و کوتاه
دنباله های پایینی و بالایی کندل های ژاپنی نشانگر کف و اوج قیمتی هستند، که برای بررسی و مطالعه رفتار بازار استفاده می شوند. اگر دنباله بالایی کندلی بلند باشد، به این معنی است که خریداران قیمت را بالا برده اند، اما این فروشندگان بودند که در نهایت بازار را در دست گرفته اند و قیمت را پایین آورده اند. در مقابل، اگر دنباله پایینی کندل بلند باشد، به این معنی است که فروشندگان در پایین آوردن قیمت تمام سعی خود را کرده اند، اما سرانجام این خریداران بودند که بازار را در دست گرفته اند.
.
دنباله کندل های قیمتی
کندل های ژاپنی، الگو های بسیار متنوعی دارند: الگو های تک کندلی ، دو کندلی و چند کندلی.
این الگو های کندلی برای معاملات بلند مدت و بین روزی بسیار مفید هستند. منظور از الگو های تک کندلی، الگوهایی هستند که تنها شامل یک کندل ژاپنی می شوند. این الگو ها می توانند نشانگر ادامه روند و یا برگشت روند باشند. الگو های دو کندلی هم برای تشخیص بازگشت یا ادامه روند مناسب هستند. تنها تفاوت الگوهای دوتایی در این است، که کندل اول برای تعیین بازگشت یا ادامه روند به کار می رود و کندل دوم، این سیگنال بازگشتی یا ادامه روند را تایید یا نقض می کند. یعنی با استفاده از کندل دوم تشخیص می دهیم که بازگشت یا ادامه روندی که کندل اول نشان داده، صحت دارد یا خیر. الگوهای چند کندلی کمی پیچیده تر هستند. الگو های چند کندلی معمولا شامل سه کندل قیمتی می شوند. از این الگو بیشتر در معاملات بلند مدت استفاده می شود. الگو های چند کندلی نسبت به سایر الگو ها کمتر در بازار مشاهده می شوند، اما از قطعیت بالایی برخوردارند.
بایستی گفت که نباید تنها بر اساس الگو های کندلی اقدام به معامله کرد. بلکه بایستی از این الگو ها به عنوان ابزاری موثر در جهت درک رفتار بازار و افزایش احتمال موفقیت معاملات استفاده شود.
——————————————————————————————————————————
کار با الگوهای کندل استیک ( شمعی ژاپنی )
بیش از دو قرن پیش در ژاپن برای تحلیل قیمت برنج نمودارهای کندل استیک اختراع شد. عمده این معروفیت و استفاده را ژاپنی ها مدیون “مانهیسا هما” در قرن هفدهم میلادی می باشند حال آنکه بیش از دو دهه نیست که نمودارهای شمعی در غرب رواج یافته است و دلیل عمده ترویج این نمونه نمایش نمودار در غرب نیز مربوط به سیستم های رایانه ای می باشد. از لحاظ ماهیت، کندل استیک ها یا برای ترسیم نمودارها و نمایش قیمت برای تحلیل تکنیکال به کار می روند و یا به صورت منفرد ترکیب و شیوه نمایش آنها، ابزاری برای تحلیل و پیش بینی جهت آینده بازار می باشد. عمده دلیل محبوبیت روزافزون استفاده از این نمودارها بین تحلیلگران، راحتی استفاده و مشخص بودن وضعیت صعودی یا نزولی هر کندل استیک بصورت منفرد می باشد. در فصل ۵ توضیحاتی در مورد روش ترسیم نمودارهای کندل استیک ارائه شد.
در این بخش ابتدا به معرفی و نامگذاری کندل استیک ها می پردازیم و سپس کاربرد و معانی الگوهای ترکیبی یا منفرد را توضیح خواهیم داد.
نمایش تغییرات قیمت با اشکال مختلف قابل ترسیم می باشد در شکل بالا قسمت C نحوه نمایش تغییرات قیمت بصورت نمودار میله ای و قسمت E نحوه نمایش تغییرات قیمت بصورت کندل استیک را نمایش می دهد. یک کندل استیک از چهار داده ورودی اصلی تشکیل شده است که عبارت ان از قیمت آغازین (Open) قیمت پایانی (Close) بالاترین قیمت آن بازه زمانی (High) و پایین ترین قیمت آن بازه زمانی (Low). بسته به صعودی (بالاتر بودن قیمت پایان از قیمت آغاز) یا نزولی (پایین تربودن قیمت پایان از قیمت آغاز) یک کندل استیک بالا رونده یا پایین رونده دسته بندی می شود. شکل زیرکندل هایی با بدنه صعودی یا نزولی را نمایش می دهد کندل های صعودی بدنه شفاف (توخالی) و و کندل های نزولی بدنه مشکی (تو پر) دارند. سایه ها نیز حداکثر و حداقل قیمت را در آن بازه زمانی نمایش می دهند.
قبل از آغاز معرفی الگوها سه نکته اساسی در استفاده از الگوهای شمعی حائز اهمیت است که باید رعایت شود.
۱- تشکیل الگوها تنها زمانی مورد توجه قرار می گیرند که تغییرات قیمت دارای روند باشد. در صورت وجود نداشتن روند صعودی یا نزولی، اهمیت و جهت گیری برای استفاده از الگوهای کندل استیک برگشتی یا ادامه دهنده وجود ندارد.
۲- الگوهای کندل استیک بازگشتی تنها زمانی در داخل روند علامت بازگشت روند را اعلام می کنند که این الگوها همزمان با ابزاری دیگر برای بازگشت روند همراه باشد. تحلیل گران تکنیکال عموما هنگامی به الگو های کندل استیک بازگشتی اهمیت می دهند که در محدوده حمایت و یا مقاومت خاصی تشکیل شوند.
۳- الگوهای شمعی با وجود اینکه در اغلب موارد نقاط ورود درستی را نشان می دهند اما نمی توان برای خروج حتما منتظر تشکیل الگوی بازگشتی دیگری ماند و باید در اینجا نیز ابزارهای دیگر تکنیکال برای خروج استفاده کرد.
الگوهای منفرد عمومی
Long Days
نمودارهایی با بدنه بزرگ و سایه های کوتاه، نشان دهنده قدرت بازار در آن جهت می باشد.
Short Days
نمودارهایی با بدنه کوچک و سایه های کوتاه، نشان دهنده نداشتن قدرت در بازار می باشد.
Black Marubozu
نمودارنزولی بدون سایه بالایی و پایینی
White Marubozu
نمودار صعودی بدون سایه بالایی و پایینی
Closing Marubozu
کندلی Marubozu که در قیمت انتهایی آن سایه وجود ندارد
Opening Marubozu
کندلی Marubozu که در قیمت ابتدایی آن سایه وجود ندارد
(Spinning Tops (koma
کندلی با سایه های بلند در اطراف بدنه کوتاه
Long-legged Doji
در حالت عمومی دوجی Doji به نمودارهای شمعی اطلاق می شود که قیمت آغاز و پایان یکسان باشند. Long-legged Doji به نموداری شمعی گفته می شود که قیمت آغاز و پایان کندل استیک یکسان باشد اما در آن بازه زمانی قیمت سایه های بلند بالاتر و پایینتر را تشکیل داده است این الگو حاکی از برابری قدرت خریداران و فروشندگان در آن بازه زمانی می باشد.
(Gravestone Doji(tohba
الگوی کندل استیکی از خانواده دوجی Doji که قیمت آغاز و پایان یکسان می باشد. سایه بالایی بلند (upper shadow) و نداشتن سایه پایینی یا بسیار کوتاه بودن سایه پایینی از خصوصیات اصلی این الگوی کندل استیک می باشد
(Dragonfly Doji(tonbo
الگوی دیگری از خانواده دوجی Doji که قیمت آغاز و پایانش یکسان می باشد. سایه پایینی بلند (Lower shadow) و نداشتن سایه بالایی یا بسیار کوتاه بودن سایه بالایی از خصوصیات اصلی این الگوی کندل استیک می باشد
اصول استفاده از الگوهای برگشتی صعودی Bullish Reversals
الگوهای صعودی Bullish تشکیل شده از یک، دو و یا سه کندل در انتهای روند نزولی هستند و علامتی برای تغییر جهت روند از نزولی به صعودی می باشند در ادامه به ترتیب الگوهای تک و ترکیبی صعودی (بولیش) را مشاهده می کنیم.
الگوهای تک شمعی One candle
Hammer
الگوی چکش (الگوی هامر) Hammer در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شود از خصوصیات این الگو سایه پایینی بلند، سایه بالایی کوتاه (وجود نداشتن سایه بالایی) و بدنه ای حداکثر یک دوم سایه پایینی می باشد. در این الگو رنگ بدنه تفاوتی ندارد اما بدنه صعودی (سفید) قدرت بیشتر این الگو را برای بازگشت روند نشان می دهد.
Inverted Hammer
الگوی هامر معکوس (چکش معکوس) مانند الگوی چکش در انتهای یک روند نزولی تشکیل می شود. سایه بالایی بلند، سایه پایینی کوتاه و یا وجود نداشتن سایه پایینی و بدنه ای حداثر یک دوم سایه بالایی از خصوصیات این الگو می باشد. در این الگو رنگ بدنه تفاوتی ندارد اما بدنه صعودی (سفید) قدرت بیشتر این الگو را برای بازگشت روند نشان می دهد.
Bullish Belt Hold
این الگو در بازار بسیار نادر می باشد و مدلی از Opening Marubozu می باشد. در روند نزولی قیمت آغازین این کندل با گپ (شکاف) رو به پایین باز می شود اما در ادامه شاهد هیچ سایه پایینی نمی باشیم قیمت از نقطه آغاز رو به بالا حرکت کرده و بدنه نسبتا بزرگی را شاهد هستیم. اگر سایه و بدنه این الگو فاصله گپ (شکاف) را پُر نماید می تواند نشانگر آغاز روند صعودی باشد.
الگوهای ترکیبی دو شمعی Two candles
Bullish Engulfing Pattern
این الگو (پوشاننده صعودی) شامل دو شمع با رنگ های متفاوت است که در انتهای روند نزولی تشکیل می شود. کل بدنه سفید (صعودی) شمع دوم، بدنه شمع اول مشکی (نزولی) را پوشش می دهد. اندازه سایه ها در این دو کندل اهمیتی ندارد. ایجاد شکاف (گپ) بین نقطه پایان کندل اول و نقطه آغاز کندل دوم اهمیت بیشتری به این الگو برای آغاز روند صعودی می دهد.
Tweezers Bottom
الگوی انبرک پایینی مانند الگوی قبلی شامل دو شمع با رنگ های متفاوت می باشد. با این تفاوت که ابتدا شمعی نزولی (مشکی) با بدنه بزرگ تشکیل می شود این شمع فاقد سایه یا با سایه های کوچک می باشد. شمع دوم در دل محدوده قیمت شمع اول به شکل ستاره (داجی) یا چکش معکوس تشکیل می شود. برای اهمیت بیشتر تغییر روند از نزولی به صعودی در این الگو، خارج نشدن سایه های شمع دوم از شمع اول مهم می باشد.
Bullish Harami
الگوی هارامی صعودی نیز در انتهای روند نزولی تشکیل می شود و اخطار تغییر روند را صادر می کند. شمع اول بدنه مشکی (نزولی) دارد که تمامی بدنه شمع دوم را پوشش می دهد سایه ها در این الگو اهمیت زیادی ندارند اما خارج نشدن سایه های شمع دوم از محدوده سایه های شمع اول قدرت بیشتر این الگو را نشان می دهد.
Bullish Harami Cross
صلیب هارامی صعودی (هارامی کراس) شباهت بسیاری به الگوی قبلی دارد با این تفاوت که بدنه شمع دوم حتما بصورت داجی (ستاره) تشکیل شده است این الگو در انتهای روند نزولی تشکیل می شود و اخطار تغییر روند را صادر می کند.
Bullish Piercing Line
در این الگو (پوشش شکاف صعودی) شاهد دو شمع با رنگ های متفاوت هستیم. در شمع اول بدنه مشکی (نزولی) و شمع دوم بدنه ای سفید (صعودی) با نقطه پایانی پایین تر از نقطه آغازین شمع قبلی می بینیم و نقطه آغاز شمع دوم با شکافی نزولی نسبت به پایان شمع اول شروع شده است. این الگو در انتهای روند نزولی تشکیل شده و نمایشگر آغاز روند صعودی می باشد.
الگوهای ترکیبی سه شمعی Three candles
Bullish Abandoned Baby
این الگو (کودک رها شده صعودی) در بازار مبادلات ارز خیلی کم به وجود می آید. در انتهای روند نزولی پس از یک شمع نزولی قوی شکافی نزولی تا شمع بعدی بوجود می آید شمع بعدی بصورت ستاره (داجی) بسته می شود و فاصله بسته شدنش تا شمع بعدی نیز دارای شکاف است. با سفید (صعودی) بسته شدن بدنه شمع سوم اخطار پایان روند نزولی و آغاز روند صعودی به وجود می آید.
Morning Star
الگوی ستاره صبحگاهی از مجموع سه شمع در انتهای روند نزولی تشکیل می شود شمع اول نزولی و پرقدرت، شمع دوم با شکاف (گپ) نزولی آغاز شده و بدنه آن میتواند نزولی یا صعودی باشد ولی در غالب موارد بدنه و سایه های بزرگی ندارد و شمع سوم یک شمع صعودی است که آغاز آن با شکاف (گپ) صعودی نسبت به شمع دوم آغاز شده است. این سه شمع اخطار روند صعودی را در انتهای روند نزولی اعلام می نمایند.
Morning Doji Star
ترکیب این الگوی سه شمعی بسیار شبیه به الگوی ستاره صبحگاهی می باشد با این تفاوت که بین شمع اول و دوم به علاوه بین شمع دوم و سوم شکافی دیده نمی شود شمع اول پرقدرت و نزولی، شمع دوم دوجی Doji و شمع سوم دارای بدنه صعودی می باشد. با بسته شدن صعودی شمع سوم اخطار انتهای روند نزولی و آغاز روند صعودی اعلام می شود.
Bullish Tri-Star
الگوی سه ستاره صعودی از ترکیب سه شمع Doji مانند تشکیل شده اندازه سایه ها در این سه شمع حائز اهمیت نمی باشد اما وجود شکاف (گپ) نزولی بین شمع اول و دوم و شکاف صعودی بین شمع دوم و سوم بر قدرت این الگو برای تغییر روند از نزولی به صعودی می افزاید.
Three White Soldiers
الگوی سه مکعب سفید از سه شمع صعودی با بدنه های توخالی و صعودی قوی تشکیل شده است.سایه ها غالبا کوتاه و ایجاد شکاف نزولی بین شمع اول، دوم و شکاف نزولی بین شمع دوم و سوم وجود دارد. با بسته شدن شمع سوم اخطار قوی تغییر روند از نزولی به صعودی ایجاد می شود.
اصول استفاده از الگوهای برگشتی Bearish Reversals
الگوهای بریش Bearish تشکیل شده از یک، دو یا سه کندل در انتهای روند صعودی هستند و علامتی برای تغییر جهت روند از صعودی به نزولی می باشند در ادامه به ترتیب الگوهای تک و ترکیبی نزولی (بیریش) را مشاهده می کنیم.
الگوهای تک شمعی One candle
Hanging Man
الگوی Hanging Man (مرد دارزده) در انتهای یک روند صعودی تشکیل می شود از خصوصیات این الگو سایه پایینی بلند، سایه بالایی کوتاه (وجود نداشتن سایه بالایی) و بدنه ای حداکثر یک دوم سایه پایینی می باشد. در این الگو رنگ بدنه تفاوتی ندارد اما بدنه نزولی (مشکی) قدرت بیشتر این الگو را برای بازگشت روند نشان می دهد.
Shooting Star
الگو شوتینگ استار (الگوی ستاره رها شده) مانند الگوی قبلی در انتهای یک روند صعودی تشکیل می شود. سایه بالایی بلند، سایه پایینی کوتاه و یا وجود نداشتن سایه پایینی و بدنه ای حداثر یک دوم سایه بالایی از خصوصیات این الگو می باشد. در این الگو رنگ بدنه تفاوتی ندارد اما بدنه نزولی (مشکی) قدرت بیشتر این الگو را برای بازگشت روند نشان می دهد.
Bearish Belt Hold
این الگو در بازار بسیار نادر می باشد و مدلی از Opening Marubozu می باشد. در روند صعودی قیمت آغازین این کندل با گپ (شکاف) رو به بالا باز می شود اما در ادامه شاهد هیچ سایه بالایی نمی باشیم. قیمت از نقطه آغاز رو به پایین حرکت کرده و بدنه نسبتا بزرگی را شاهد هستیم. اگر سایه و بدنه این الگو فاصله گپ (شکاف) را پُر نماید می تواند نشانگر آغاز روند صعودی باشد.
الگوهای ترکیبی دو شمعی Two candles
Bearish Engulfing
این الگو (پوشاننده نزولی) شامل دو شمع با رنگ های متفاوت است که در انتهای روند صعودی تشکیل می شود. کل بدنه مشکی (نزولی) شمع دوم، بدنه شمع اول سفید (صعودی) را پوشش می دهد. اندازه سایه ها در این دو کندل اهمیتی ندارد. ایجاد شکاف (گپ) بین نقطه پایان کندل اول و نقطه آغاز کندل دوم اهمیت بیشتری به این الگو برای آغاز روند نزولی می دهد.
Tweezers Top
الگوی انبرک بالایی مانند الگوی قبلی شامل دو شمع با رنگ های متفاوت می باشد. با این تفاوت که ابتدا شمعی صعودی (سفید) با بدنه بزرگ تشکیل می شود این شمع فاقد سایه یا با سایه های کوچک می باشد. شمع دوم در دل محدوده قیمت شمع اول به شکل ستاره (داجی) یا چکش تشکیل می شود. برای اهمیت بیشتر تغییر روند از صعودی به نزولی در این الگو، خارج نشدن سایه های شمع دوم از شمع اول مهم می باشد.
Bearish Harami
این الگو نیز در انتهای روند صعودی تشکیل می شود و اخطار تغییر روند را صادر می کند. شمع اول بدنه سفید (صعودی) دارد که تمامی بدنه شمع دوم را پوشش می دهد سایه ها در این الگو اهمیت زیادی ندارند اما خارج نشدن سایه های شمع دوم از محدوده سایه های شمع اول قدرت بیشتر این الگو را نشان می دهد.
Bearish Harami Cross
صلیب هارامی نزولی شباهت بسیاری به الگوی قبلی دارد با این تفاوت که بدنه شمع دوم حتما بصورت داجی (ستاره) تشکیل شده است. این الگو در انتهای روند صعودی تشکیل می شود و اخطار تغییر روند را صادر می کند.
Dark Cloud Cover
در این الگو (پوشای ابر مشکی) شاهد دو شمع با رنگ های متفاوت هستیم در شمع اول بدنه سفید (صعودی) و شمع دوم بدنه ای مشکی (نزولی) با نقطه پایانی بالاتر از نقطه آغازین شمع قبلی می بینیم و نقطه آغاز شمع دوم با شکافی صعودی نسبت به پایان شمع اول شروع شده است. این الگو در انتهای روند صعودی تشکیل شده و نمایشگر آغاز روند نزولی می باشد.
الگوهای ترکیبی سه شمعیThree candles
Abandoned Baby Pattern
این الگو (کودک رها شده نزولی) در بازار مبادلات ارز خیلی کم به وجود می آید. در انتهای روند صعودی پس از یک شمع صعودی قوی شکافی صعودی تا شمع بعدی به وجود می آید. شمع بعدی بصورت ستاره(داجی) بسته می شود و فاصله بسته شدنش تا شمع بعدی نیز دارای شکاف است. با مشکی (نزولی) بسته شدن بدنه شمع سوم اخطار پایان روند صعودی و آغاز روند نزولی به وجود می آید.
Evening Star
الگوی ستاره عصرگاهی از مجموع سه شمع در انتهای روند صعودی تشکیل می شود شمع اول صعودی و پرقدرت، شمع دوم با شکاف (گپ) صعودی آغاز شده و بدنه آن میتواند نزولی یا صعودی باشد ولی در غالب موارد بدنه و سایه های بزرگی ندارد و شمع سوم یک شمع نزولی است که آغاز آن با شکاف (گپ) نزولی نسبت به شمع دوم آغاز شده است. این سه شمع اخطار روند نزولی را در انتهای روند صعودی اعلام می نمایند.
Evening Doji Star
ترکیب این الگوی سه شمعی بسیار شبیه به الگوی ستاره عصرگاهی می باشد با این تفاوت که بین شمع اول و دوم به علاوه بین شمع دوم و سوم شکافی دیده نمی شود شمع اول پرقدرت و صعودی، شمع دوم Doji و شمع سوم دارای بدنه نزولی می باشد. با بسته شدن نزولی شمع سوم اخطار انتهای روند صعودی و آغاز روند نزولی اعلام می شود.
Bearish Tri-Star
الگوی سه ستاره نزولی از ترکیب سه شمع Doji مانند تشکیل شده، اندازه سایه ها در این سه شمع حائز اهمیت نمی باشد اما وجود شکاف (گپ) صعودی بین شمع اول و دوم و شکاف نزولی بین شمع دوم و سوم بر قدرت این الگو برای تغییر روند از صعودی به نزولی می افزاید.
Three Black Crows
الگوی سه اهرم مشکی از سه شمع نزولی با بدنه های توپر و نزولی قوی تشکیل شده است. سایه ها غالبا کوتاه و ایجاد شکاف صعودی بین شمع اول، دوم و شکاف صعودی بین شمع دوم و سوم وجود دارد. با بسته شدن شمع سوم اخطار قوی تغییر روند از صعودی به نزولی ایجاد می شود.
آشنایی با اصول استفاده از الگوهای ادامه دهنده
Downside Tasuki Gap
این الگو در میانه روند نزولی به وجود می آید. قبل از تکمیل دو شمع انتهایی الگو، شکاف نزولی همراه با شمع نزولی دیده می شود شمع بعدی با اینکه صعودی می باشد اما تمام محدوده شکاف را پر نمی کند و با بسته شدن در محدوده شمع قبلی یا در محدوده شکاف میتوان انتظار داشت بازار به روند نزولی خود ادامه دهد.
Upside Tasuki Gap
این الگو در میانه روند صعودی به وجود می آید. قبل از تکمیل دو شمع انتهایی الگو، شکاف رو به بالا همراه با شمع صعودی دیده می شود شمع بعدی با اینکه نزولی می باشد اما تمام محدوده شکاف را پر نمی کند و با بسته شدن در محدوده شمع قبلی یا در محدوده شکاف میتوان انتظار داشت بازار به روند صعودی خود ادامه دهد.
Separating Lines
الگوی خطوط تفکیک شده تنها با ایجاد دو شمع در میانه روند اخطار ادامه روند را اعلام می کند. در دو حالت نزولی و صعودی این الگوها دو شکاف قبل از شمع اول و بعد از شمع اول به وجود می آید. شمع دوم این الگو حتما باید در جهت اصلی روند بسته شود و قبل از خود همانطور که اشاره شد شکاف را داشته باشد. با اینکه این الگو بسیار نادر می باشد اما از اطمینان بالایی برای ادامه روند برخوردار است.
In Neck Line و On Neck Line
این دو الگو نیز شباهت بسیاری به الگوهای ادامه دهنده قبلی دارند با این تفاوت که قبل از شمع اول شکاف دیده نمی شود اما در فاصله شمع اول و دوم حتما شکاف وجود دارد و قیمت پایانی شمع دوم در محدوده بدنه شمع اول بسته نمی شود این الگو نیز برای ادامه روند قابل اطمینان می باشد.
Falling Three Methods
الگوی سه واحد رد شده در میانه روند نزولی تشکیل می شود. شمع اول با بدنه ای نسبتا بزرگ، نزولی می باشد سه شمع بعدی هیچ کدام منفرد و در مجموع قیمت بالایی شمع اول را رو به بالا رد نمی کنند. در این حالت با بسته شدن شمعی نزولی، پایین تر از تمامی چهار شمع قبلی میتوان انتظار ادامه روند نزولی را داشت.
Rising Three Methods
الگوی سه واحد ترقی یافته در میانه روند صعودی تشکیل می شود. شمع اول با بدنه ای نسبتا بزرگ، صعودی می باشد سه شمع بعدی هیچ کدام منفرد و در مجموع قیمت پایینی شمع اول را رو به پایین رد نمی کنند. در این حالت با بسته شدن شمعی صعودی، بالاتر از تمامی چهار شمع قبلی میتوان انتظار ادامه روند صعودی را داشت.
شناسایی اصول انجام ترکیبی از الگوهای شمعی با S & R
برای نمونه و آشنایی شما، مثالی از نمودار روزانه یورو به دلار را در چارت زیر مشاهده می کنید. در این مثال سعی شده با ترکیب دروسی که تا به حال آموخته اید با الگوهای شمعی ژاپنی نحوه استفاده از این الگوها آموزش داده شود.
دایره A الگوی ادامه دهنده Rising Three Methods را نمایش می دهد که همزمان با برخورد قیمت با ۱۶۱ درصد فیبوناچی پروجکشن به وجود آمده است. شکسته شدن این الگوی ادامه دهنده با شکسته شدن رزیستنس ۱۶۱ درصد فیبوناچی پروجکشن روند قبل از آن به وجود آمده و نشان دهنده ادامه روند صعودی می باشد.
دایره B الگوی برگشتی Bearish Engulfing را نمایش می دهد که تشکیل این الگوی شمعی ژاپنی همزمان با برخورد قیمت با خط ۲۶۱ درصد فیبوناچی پروجکشن می باشد. این الگو نشان دهنده پایان روند صعودی و آغاز یک روند نزولی است. به خوبی در نمودار میتوان این تغییر جهت روند را مشاهده کرد.
تشکیل الگوهای شمعی ژاپنی در دایره C و D مترادف با محدوده ساپورت هایی در گذشته قیمت بوده است. این محدوده ها به همراه الگوهای شمعی ژاپنی به وجود آمده در آنها، روند کوتاه قبل از خود را از حالت نزولی به حالت صعودی تبدیل کرده اند. در الگوی دایره C یک شمع ژاپنی Long-legged Doji و در دایره D الگوی Bullish Harami Cross دیده می شود.
در دایره E الگوی Shooting Star همزمان با رسیدن قیمت به محدوده رزیستنس به وجود آمده است. الگوهای دیگر بازگشتی در این محدوده دیده می شود. این الگو همزمان با رسیدن قیمت به رزیستنس، باعث ایجاد روند نزولی در پایان روند صعودی شده است.
در دایره F الگوی Bearish Harami همزمان با برخورد قیمت به میانگین متحرک ۵۵ روزه که حکم رزیستنس را دارد باعث تغییر جهت روند صعودی کوتاه مدت در جهت روند نزولی بلند مدت شده است.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل پانزدهم خواهید دید:
الگوهای قیمتی بازگشتی؛ پترنهای کلاسیک
فصل پانزدهم مقاله
الگوهای قیمتی بازگشتی؛ پترنهای کلاسیک
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
بعد از آشنایی با الگوهای کندل استیک، نوبت به پترن های کلاسیک می رسد. الگوهای زیادی در تحلیل تکنیکال وجود دارد و به راحتی قابل تشخیص هستند. این الگوها در تایم فریم های مختلف تشکیل می شوند. در این سری از درس های آموزش فارکس با انواع الگوهای قیمتی بازگشتی و نحوه کار با آنها آشنا خواهید.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
اصول استفاده ازالگوهای برگشتی و نحوه کاربرد
اصول استفاده ازالگوی سر و شانه Head and shoulders Patern
اصول استفاده ازالگوی Double Top and Bottom
اصول استفاده ازالگوی Triple Top and Bottom
اصول استفاده ازالگوی ۱,۲,۳
اصول استفاده از الگوی لوزی Diamond Patern
اصول استفاده ازالگوی وی V
——————————————————————————————————————————
اصول استفاده ازالگوهای برگشتی و نحوه کاربرد
الگوهای کلاسیک اشکالی معنی دار تشکیل شده از امواج تغییرات قیمتی در بازار می باشند که از روی تشکیل آنها میتوان موجها یا هدف های قیمتی جدیدی را پیش بینی کرد. در استفاده از الگوها حتما باید تا تشکیل کامل الگو صبر کرد و در نقطه صحیح و پیش بینی شده وارد شد. حتی برای کم کردن احتمال زیان و بالا بردن سود روش هایی وجود دارد که با مدیریت سرمایه بتوان از الگوها بیشترین استفاده و کمترین خطرات را متوجه شد. قبل از تشکیل هیچ الگویی آنرا تکمیل شده فرض نکنید و پس از تکمیل نیز در صورتی که قصد معامله بر اساس الگو را دارید زمان و قیمت مناسب را با شک و تردید از دست ندهید. از ایرادات دیگری که عموما معامله گران مبتدی مرتکب می شوند این است که پس از تشکیل الگو و از دست رفتن قیمت ورود مناسب، وارد بازار می شوند. این مساله خطر بسیاری را برای معاملات و سرمایه ایشان در بر دارد بنابراین اگر با تاخیر به نمودار نگاه می کردید یا الگویی را تشخیص دادید که زمان ورودش از دست رفته بود به هیچ عنوان وارد بازار نشوید.
اصول استفاده ازالگوی سر و شانه Head and shoulders Patern
الگوی سر و شانه یا همان Head and Shoulder یکی از معروف ترین الگوهای کلاسیک در بازارهای سرمایه می باشد. این الگو در انتهای یک روند رخ می دهد و روند صعودی را به نزولی و روند نزولی را به صعودی تبدیل می کند.
همانطور که در شکل مشاهده می شود اولین نشانه ایجاد این الگو با شکسته شدن خط روند صعودی به وجود می آید. پس از شکسته شدن خط روند روند نزولی (موجCD) تا حدود قیمت کف یا سقف قبلی که قیمت در محدوده نقطه B بازگشته بوده می رود و از آنجا روند صعودی جدید کوتاه مدتی آغاز می شود. غالبا این روند جدید در نقطه E به محدوده خط روند قبلی که مترادف با نقطه A باشد می رسد و روند جدیدی را آغاز می کند. رد شدن قیمت از خط گردن که امتداد نقاط B و D می باشد نشانگر تغییر جهت روند از حالت صعودی به نزولی یا بالعکس است. نقطه ورود به معامله مناسب بازگشت قیمت برای لمس خط گردن در نقطه G می باشد. در عین حال در بازارهایی مثل مبادلات ارز که فراریت بالا است بسته شدن شمع پشت خط گردن (امتداد B و D) گواهی بر ورود به معامله است.
در صورت آغاز معامله در نقطه G حد ضرر این معامله کمی بیشتر از نقطه C می باشد. حد سود اولیه در این معامله فاصله بزگترین قله یا دره که سر الگو باشد را تا خط گردن اندازه گرفته و به همین میزان انتظار داریم بازار با شکست خط روند در خلاف روند قبلی پیش روی نماید. حد سود دوم این معامله نیز نقطه آغاز روند قبلی می باشد که می توانیم انتظار داشته باشیم بازار تا نقطه آغاز روند قبلی پیش روی نماید.
در زیر نمونه ای از الگوی سر و شانه را می بینید که با شکسته شدن خط گردن در امتداد خطوط B و D بازار یکبار دیگر در نقطه G خط گردن را لمس کرده و سپس به سمت هدف های قیمتی حد سود اول و دوم پیش روی کرده که هر دو این هدف های قیمتی لمس شده است.
اصول استفاده ازالگوی Double Top and Bottom
الگوی سقف دوقلو یا الگوی کف دوقلو نیز در انتهای روند صعودی یا روند نزولی تشکیل می شود. در این الگو دو قله داریم که دره ای بین این دو قله ایجاد شده است. تفاوت این الگو با الگوی سر شانه بدین صورت می باشد که سر(قله میانه) را نداریم. با شکسته شدن دره بین دوقله میتوان انتظار داشت که روند تغییر پیدا کند. اغلب موارد با شکسته شدن دره بین دوقله قیمت دوباره به خط دره (نقطه E) باز می گردد اگر چه در بازارهای با فراریت بالا مانند مبادلات ارز امکان برنگشتن قیمت به امتداد دره بین دو قله نیز وجود دارد.
حد ضرر این معامله کمی بیشتر از نقاط A و C می باشد. حد سود اولیه به اندازه فاصله نقاط A یا C تا B می باشد و حد سود دوم از تا نقطه آغاز روند می باشد.
در شکل زیر نمونه ای از الگوی سقف دوقلو را می بینید که با شکسته شدن امتداد خط B بازار یکبار دیگر در نقطه E به این محدوده قیمت رسیده و سپس به روند نزولی خود ادامه داده است. شایان ذکر است دسترسی به هدف قیمتی حد سود اول در شکل زیر نمایان است.
اصول استفاده ازالگوی Triple Top and Bottom
الگوی سه سقف و الگوی سه کف تشابه بسیاری با الگوی سقف های دوقلو و کف های دوقلو دارد با این تفاوت که به جای دو قله یا دو دره سه قله و سه دره ایجاد شده است. این الگو نیز در انتهای روند ایجاد می شود و شاهد سه سقف یا سه کف در نقاط A، C و E هستیم. دو دره در بین این سقف ها وجود دارد و با شکسته شدن دره ها(نقاط B و D) می توان انتظار داشت بازار از حالت صعودی به نزولی تبدیل شود.
در شکل زیر نمونه ای از الگوی سقف سه قلو را مشاهده می کنید که با شکسته شدن امتداد خطوط B و D بازار یکبار دیگر در نقطه G این خط را لمس کرده و سپس به روند نزولی جدیدی را در پیش گرفته است.
اصول استفاده ازالگوی ۱,۲,۳
الگوی ۱۲۳ (یا ABC) بسیار شبیه به الگوی سقف و کف دوقلو می باشد. با این تفاوت که سقف یا کف دوم به سقف یا کف پیش از خود نمی رسد. با رد شدن قیمت از محدوده بین دو سقف یا دو کف(خط شانه) که در امتداد نقطه B می باشد میتوان انتظار داشت که جهت روند تغییر یابد. حد ضرر معامله ورودی به این الگو با لحاظ مقداری فاصله از نقطه A می باشد. حد سود اول این معامله به اندازه فاصله نقطه A تا B از نقطه شکسته شدن نقطه B می باشد حد سود دوم این معامله نیز نقطه آغاز روند اصلی قبلی است.
در زیر نمونه ای از الگوی ABC را می بینید که با شکسته شدن نقطه B روند نزولی بازار تبدیل به روند صعودی می شود. هر دو هدف قیمتی حد سود اول و دوم در این شکل این مثال دیده می شود.
اصول استفاده از الگوی لوزی Diamond Patern
الگو لوزی نیز در انتهای روند به وجود می آید. بعد از یک روند صعودی یا نزولی در ابتدا شاهد سقف و کف های کوچک هستیم. به مرور دامنه حرکت سقف و کف ها بزرگتر می شود دوباره در اواخر الگوی اندازه سقف و کف ها بزرگتر می شود. با شکسته شدن سقف یا کف الگو وارد معامله می شویم. حد ضرر معامله ورودی از طریق این الگو با لحاظ مقداری فاصله از بالاترین سقف در حالت صعودی و با لحاظ مقداری از پایین ترین کف در حالت نزولی قرار می گیرد. حد سود اول به اندازه فاصله بزرگترین سقف و کف داخل الگو می باشد و حد سود دوم محدوده آغاز روند است.
نمونه الگوی الماس در بازار مبادلات ارز غالبا کم پیدا می شود با این حال می توانید نمونه ای را در نمودار زیر ببینید که با شکسته شدن امتداد خط گردن عمیقترین دره بازار به هدف قیمتی حد سود اول رسیده است.
اصول استفاده ازالگوی وی V
الگوی “وی” V با شکسته شدن خط روند تکمیل می شود و میتوان وارد معامله شد. شاخصه اصلی این الگو بازگشت ناگهانی قیمت می باشد و بازگشت های داخل الگو بسیار کوتاه و موقت است. مشخصه دیگر الگوی V شیب زیاد موج آخر حرکت روند قبلی می باشد و بازگشت ها معمولا با همان زاویه ای بر می گردد که بازار با آن شیب حرکت اصلی را آغاز کرده است. حد ضرر در این الگو زیر نقطه زیرین یا رویین V می باشد و حد سود اضافه شده اندازه فاصله نقطه ورود تا نقطه آغاز الگوی V می باشد. در شکل خطوط قرمز رنگ اندازه و هدف قیمتی گرفتن حد سود را به ما نشان می دهند.
الگوهای برگشتی کلاسیک دیگری نیز در بازار وجود دارد که فعلا در بحث ما نمی گنجد و عمومیت و استفاده زیادی ندارد.
در زیر آخرین مثال که الگوی V باشد را می بینید. با شکسته شدن خط روند قبلی بازار از حالت نزولی تبدیل به صعودی شده و هدف قیمتی حد سود نیز تحقق پیدا کرده است.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل شانزدهم خواهید دید:
الگوهای قیمتی ادامه دهنده؛ پترن های کلاسیک
فصل شانزدهم مقاله
الگوهای قیمتی ادامه دهنده؛ پترن های کلاسیک
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
الگوهای ادامه دهنده دومین نوع پترن های کلاسیک است و یکی از بخش های مهم تحلیل تکنیکال کلاسیک به شمار می رود. الگوی ادامه دهنده بدین معنی است که بعد از شکست الگوی نمودار قیمتی، بازار به روند اولیه خود ادامه می دهد. شناسایی و تشخیص این الگوها نیز قاوعد و قانون های خاص خود ا دارد که در ادامه به بررسی انواع پترن های کلاسیک پرداخته شده است.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
اصول استفاده ازالگوهای مثلث (تری انگل) Triangles
اصول استفاده ازالگوی مثلث متقارن Symmetrical Triangles
اصول استفاده ازالگوی مثلث افزایشی و کاهشی غیر متقارن Reverse Symmetrical Triangles Patern
اصول استفاده ازالگوی پرچم Flag Patern
اصول استفاده ازالگوی پرچم سه گوش Pennant Patern
اصول استفاده ازالگوی گوه Wedge- Ascending & Descending Patern
اصول استفاده ازالگوی مستطیل Rectangle Patern
——————————————————————————————————————————
اصول استفاده ازالگوهای مثلث (تری انگل) Triangles
الگوی مثلث افزایشی حالتی از تغییرات قیمت است که قیمت هر بار در صعودهایش در محدوده ای از مقاومت متوقف می شود در حالی که پس از بازگشت از این محدوده مقاومت هر بار به دره یا کمینه قبل از خود نمی رسد. امتداد خطوط پایینی در اتصال به مقاومت بالایی، الگویی می سازد که نشان دهنده آغاز یک حرکت قوی بازار می باشد. تغییرات قیمت معمولا خط مقاومت در این الگو را می شکند و می توان انتظار داشت که به اندازه قاعده اولین حرکت داخل مثلث افزایشی بازار در جهت بالایی افزایش داشته باشد. این الگو معمولا بعد از یک روند افزایشی به وجود می آید با اینکه هیچ الزامی به این روند افزایشی نمی باشد.
الگوی مثلث کاهشی حالتی از تغییرات قیمت است که قیمت هر بار در نزول هایش در محدوده ای از حمایت متوقف می شود در حالی که پس از بازگشت از این محدوده حمایت هر بار به قله یا بیشینه قبل از خود نمی رسد. امتداد خطوط بالایی در اتصال به مقاومت پایینی، الگویی می سازد که نشان دهنده آغاز یک حرکت قوی بازار می باشد. تغییرات قیمت معمولا خط حمایت در این الگو را می شکند و می توان انتظار داشت که به اندازه قاعده اولین حرکت داخل مثلث کاهشی بازار در جهت پایینی کاهش داشته باشد. این الگو معمولا بعد از یک روند کاهشی به وجود می آید با اینکه هیچ الزامی به این روند کاهشی نمی باشد.
اصول استفاده ازالگوی مثلث متقارن Symmetrical Triangles
مثلث متقارن یا همسان الگویی دیگر از خانواده مثلث ها می باشد که معمولا بعد از یک روند کاهشی یا افزایشی به وجود می آید گرچه هیچ الزامی برای این مورد وجود ندارد. در این الگو حرکات صعودی و نزولی داخل الگو به حمایت ها یا مقاومت های قبل از خود نمی رسند به همین جهت امتداد این خطوط مثلثی متقارن را ایجاد می کند. با شکسته شدن امتداد نقاط به هم متصل شده بالایی و پایینی در الگو می توان انتظار داشت موج جدید به اندازه فاصله اولین قاعده درونی مثلث پیش روی داشته باشد.
اصول استفاده ازالگوی مثلث افزایشی و کاهشی غیر متقارن Reverse Symmetrical Triangles Patern
الگوی مثلث افزایشی و کاهشی غیر متقارن؛ الگویی می باشد که امتداد خطوط بیشینه و کمینه قیمت مثلثی واگرا را تشکیل می دهد و حداقل سه بار قیمت باید با هر کدام از خطوط بالایی و پایینی برخورد کرده باشد. این الگو معمولا در بازار مبادلات ارز کمیاب می باشد. معمولا این الگو بعد از یک روند تشکیل می شود با اینکه هیچ الزامی به این مورد نیست. حد سود این الگو همانگونه که در شکل دیده می شود به اندازه فاصله آغاز روند قبلی تا نقطه تشکیل الگو می باشد که انتظار داریم با شکسته شدن یکی از امتداد ها، بازار به همین فاصله حرکت کند.
اصول استفاده ازالگوی پرچم Flag Patern
الگوی پرچم از امتداد اتصال محدوده ای از تغییرات قیمت در میانه یک روند به وجود می آید که شیبی کم و خلاف جهت روند قبل از خود دارد. این الگو معمولا مدت زمان زیادی پایدار نمی ماند و خیلی زود شکسته می شود. با شکسته شدن امتداد خطوط الگو بازار به اندازه ابتدای روند قبلی تا نقطه آغاز اولین موج الگوی پرچم پیش روی دارد.
اصول استفاده ازالگوی پرچم سه گوش Pennant Patern
الگوی پرچم سه گوش مانند الگوی پرچم در میانه یک روند تشکیل می شود با این تفاوت که اتصال خطوط بیشینه و کمینه در داخل الگو موازی نبوده و متقارن می باشند. شیب اتصال خطوط بیشینه و کمینه در این الگو حتما باید زیاد باشد و قبل از آن حتما روند با شیب زیاد داشته باشیم در غیر این صورت یک الگوی مثلث افزایشی را تشخیص داده ایم. در این الگو دو هدف قیمتی داریم، هدف اول مانند شکل اندازه قاعده اولین حرکت تصحیحی داخل الگو می باشد و حد سود دوم به اندازه فاصله آغاز روند صعودی قبلی تا نقطه تشکیل الگو می باشد که با شکسته شدن یکی از خطوط بالایی و پایینی الگو انتظار داریم قیمت پیش روی کند.
اصول استفاده ازالگوی گوه Wedge- Ascending & Descending Patern
الگوی گوه کاهشی یا افزایشی جزو الگوهایی می باشد که حتما باید در امتداد روند تشکیل شود. اگرچه جهت تشکیل گوه کاهشی یا افزایشی می تواند هم راستا با روند قبل از خود نباشد اما اگر هم راستا باشد درجه اطمینان و اهمیت بیشتری الگو پیدا می کند. در الگوی گوه افزایشی شیب خط امتداد بالایی نقاطی که به هم متصل می شوند باید حتما کمتر از شیب خط پایینی باشد و در گوه کاهشی، شیب خط امتداد پایینی نقاطی که به هم متصل می شوند باید حتما کمتر از شیب خط بالایی باشد. در دو حالت گوه کاهشی و افزایشی باید امتداد دو خط بالایی و پایینی در نهایت به یکدیگر برسند و حالت واگرایی نداشته باشند. در این الگو دو حد سود تعریف می شود. هدف قیمتی حد سود اول به اندازه برابر با اولین حرکت تصحیح قیمت در داخل الگو می باشد که با شکسته شدن یک امتداد انتظار داریم. هدف قیمتی حد سود دوم نیز به اندازه برابر فاصله آغاز روند قبلی تا نقطه تشکیل الگو با شکسته شدن یکی از امتدادها را می توان انتظار داشت.
اصول استفاده ازالگوی مستطیل Rectangle Patern
الگوی مستطیل بعد از یک روند کاهشی یا افزایشی تشکیل می شود که امتداد خطوط بیشینه و کمینه درون آن موازی- افقی بوده و تشکیل یک مستطیل فرضی را می دهد. حداقل دو بار قیمت ها باید به امتداد خطوط بالایی و پایینی در این الگو برخورد کرده باشد. برای حد سود انتظار داریم بعد از شکسته شدن خط بالایی در روند افزایشی و خط پایینی در روند کاهشی هدف قیمتی جدید به اندازه فاصله درونی دو خط موازی درون الگو پیش روی نماید.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل هفدهم خواهید دید:
الگوهای قیمتی هارمونیک (پترن های هارمونیک)
فصل هفدهم مقاله
الگوهای قیمتی هارمونیک (پترن های هارمونیک)
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
الگوهای هارمونیک به صورت شکل های هندسی در بازار تشکیل می شوند و نسبتاً الگوهای قیمتی پیچیده به شمار می روند. به صورت کلی، الگوهای هارمونیک از پنج نقطه شکل گرفته اند اما شکل هندسی متفاوت از یکدیگر دارند. در ادامه انواع الگوهای هارمونیک و نحوه کار با آنها آورده شده است.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
الگوهای قیمتی هارمونیک – پترن های هارمونیک
الگوی AB=CD، نحوه رسم و کاربرد
الگوی Gartley، نحوه رسم و کاربرد
الگوی Butterfly، نحوه رسم و کاربرد
الگوی بت Bat (الگوی خفاش)، نحوه رسم و کاربرد
الگوی خرچنگ (کرب) Crab، نحوه رسم و کاربرد
——————————————————————————————————————————
الگوهای قیمتی هارمونیک – پترن های هارمونیک
الگوهای جدید فیبوناچی به مانند الگوهای کلاسیک از کنار هم قرار گرفتن معنی دار موج های حرکتی بازار به وجود می آیند. این الگوها به مانند الگوهای کلاسیک موج ها یا هدف های قیمتی تعیین شده در بازار را برای ما پیش بینی می کنند. تشخیص این الگوها مقداری از تشخیص الگوهای قیمتی کلاسیک مشکل تر می باشد دلیل این امر، وجود نسبت های فیبوناچی در کنار اشکال تشکیل شده می باشد. توصیه می شود برای تشخیص و استفاده از این الگوها سعی کنید از قبل در پیدا کردن نسبت های فیبوناچی با الگوها تلاش کنید تا پس از تشکیل موج آخر آماده ورود به بازار شوید و فرصت را از دست ندهید. در مورد این الگوها نیز حتما در قیمت از پیش تعیین شده وارد شوید و در صورتی که الگو را درست تشخیص دادید زمان و قیمت ورود مناسب را از دست ندهید.
معمولا حد ضرر تمامی این الگوها ۱۵ درصد از اندازه موج آخر حرکتی می باشد که از نقطه ورود به معامله به موج آخر اضافه می شود. حد سود هر الگو نیز بر حسب تعریف الگو متغیر می باشد. در زیر توضیحات تصاویر و مثالهای هر الگو را می توانید مشاهده کنید.
الگوی AB=CD، نحوه رسم و کاربرد
الگوی AB=CD عمومی ترین الگو از مجموع الگوهای فیبوناچی می باشد که به نسبت دیگر الگوها تشخیص آن آسان تر می باشد. همانطور که در شکل مشاهده می کنید برای تشکیل این الگو دو نسبت فیبوناچی باید همخوانی داشته باشد. در زیر مثال بازگشت نزولی الگوی AB=CD نمایش داده شده است. الگوی بازگشت صعودی AB=CD با همین درصدها اما در حالت معکوس شکل می باشد.
– نقطه C تا ۶۱٫۸ یا ۷۸٫۶ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– نقطه D(قیمت ورودی) تا ۱۲۷٫۲ یا ۱۶۱٫۸ Extension فاصله BC حرکت دارد.
– پس از ورود در نقطه D هدف سود این معامله ۶۱٫۸ درصد بازگشت فاصله CD می باشد.
الگوی Gartley، نحوه رسم و کاربرد
الگوی گارتلی تشکیل شده از سه نسبت فیبوناچی موجهای مختلف می باشد که پس از ورود برای آن میتوان دو هدف قیمتی در نظر گرفت.
– نقطه C تا ۳۸٫۲ یا ۶۱٫۸ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– نقطه D بین ۳۸٫۲ تا ۷۸٫۶ درصد فاصله BC بازگشت دارد.
– نقطه E بین ۶۱٫۸ تا ۷۸٫۶ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– هدف اول از نقطه ورودی، ۶۱٫۸ درصد فاصله DE می رسد.
– هدف دوم از نقطه ورودی، ۱۲۷٫۲ درصد فاصله BE می رسد.
الگوی Butterfly، نحوه رسم و کاربرد
الگوی باترفلای تشکیل شده از سه نسبت فیبوناچی موجهای مختلف می باشد که پس از ورود برای آن میتوان دو هدف قیمتی در نظر گرفت.
– نقطه C تا ۳۸٫۲ یا ۷۸٫۶ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– نقطه D بین ۳۸٫۲ تا ۷۸٫۶ درصد فاصله BC بازگشت دارد.
– نقطه E تا ۱۲۷٫۲ یا ۱۶۱٫۸ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– هدف اول از نقطه ورودی، ۶۱٫۸ تا ۷۸٫۶ درصد فاصله DE می باشد.
– هدف دوم از نقطه ورودی، ۱۲۷٫۲ درصد فاصله بازگشت BE می باشد.
الگوی بت Bat (الگوی خفاش)، نحوه رسم و کاربرد
الگوی بَت تشکیل شده ازسه نسبت فیبوناچی موج های مختلف می باشد که پس از ورود برای آن میتوان دو هدف قیمتی در نظر گرفت.
– نقطه C بین ۳۸٫۲ تا ۵۰ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– نقطه D بین ۳۸٫۲ تا ۸۸٫۶ درصد فاصله CB بازگشت دارد.
– نقطه E تا حدود ۸۸٫۶ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– هدف اول از نقطه ورودی، ۶۱٫۸ تا ۷۸٫۶ درصد فاصله DE می باشد.
– هدف دوم از نقطه ورودی، ۱۲۷٫۲ درصد فاصله AB می باشد.
الگوی خرچنگ (کرب) Crab، نحوه رسم و کاربرد
الگوی کِرَب مانند الگوی بَت تشکیل شده ازسه نسبت فیبوناچی موج های مختلف می باشد که پس از ورود برای آن میتوان دو هدف قیمتی در نظر گرفت.
– نقطه C بین ۳۸٫۲ تا ۶۱٫۸ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– نقطه D بین ۳۸٫۲ تا ۸۸٫۶ درصد فاصله CB بازگشت دارد.
– نقطه E تا حدود ۱۶۱٫۸ درصد فاصله AB بازگشت دارد.
– هدف اول از نقطه ورودی، ۶۱٫۸ تا ۷۸٫۶ درصد فاصله DE می باشد.
– هدف دوم از نقطه ورودی، ۱۲۷٫۲ درصد فاصله بازگشت BE می باشد.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل هجدهم خواهید دید:
آشنایی با چنگال اندرو (اندرو پیچفورک) (Andrews Pitchfork)
فصل هجدهم مقاله
آشنایی با چنگال اندرو (اندرو پیچفورک) (Andrews Pitchfork)
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
چنگال اندرو یکی دیگر از ابزارهای تکنیکال کلاسیک است و تکنیکی برای استفاده از روندها به شمار می رود. با استفاده از این ابزار شما میتوانید نقاط بازگشتی نمودار را دقیقتر تشخیص دهید که در این سری از درس های آموزش فارکس به بررسی چنگال اندرو و نحوه ترسیم آن پرداخته شده است.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
آشنایی با چنگال های اندرو ( اندرو پیچفورک ) ( Andrews Pitchfork )
اصول اساسی ترسیم یک چنگال “اندرو” مناسب
آشنایی با نحوه استفاده از چنگال “اندرو”
——————————————————————————————————————————
آشنایی با چنگال های اندرو ( اندرو پیچفورک ) ( Andrews Pitchfork )
چنگال های “اندرو” (اندری) ، تکنیکی برای استفاده از روند ها می باشد. “آلن اندری” ابداع کننده این روش اعتقاد داشت خطوط روند کلاسیک کارایی بالایی در بازارها ندارند و خطوط روندی که از نقاط و پیوت های بیشتری می گذرد بسیار کاربردی تر می باشد. در عین حال بر مبنای این خط مرکزی باید تمامی نوسانات قیمت را در بین دو بال، که کانالهایی را برای قیمت می سازند داشته باشیم.
برای ترسیم یک “چنگال اندرو” تحلیلگر به سه نقطه (پیوت) که آغازگر موج های جدید باشد، نیاز دارد و پس از ترسیم چنگال پیچفورک باید مشاهده نماید که آیا چنگالش سه اصل اساسی ترسیمی را رعایت کرده یا خیر.
همانطور که در شکل زیر مشاهده می شود برای ترسیم یک چنگال پیچفورک به سه نقطه (پیوت) آغاز موج نیاز داریم. نقاط A وC نقش های یکسانی در تغییر جهت قیمت داشته اند و نقطه B نقشی خلاف نقاط A و C برای جابجایی قیمت ایفا می کند. بدین معنی که اگر نقاط A وC روندهای صعودی جاری را تبدیل به روند نزولی کرده اند نقطه B روند نزولی جاری را تبدیل به صعودی کرده است. در ترسیم چنگال صعودی این نقش ها معکوس می شود.
برای ترسیم یک چنگال به سه نقطه نیاز داریم که تا به اینجا با آنها آشنا شدیم. از این نقاط درک کردیم که تغییرات قیمت معمولا به صورت سینوسی و با تصحیح همراه هستند. برای ترسیم خط میانه که بیشترین نوسانات را قیمت حول آن محور داشته است می توان ما بین نقاط B و C را شناسایی کرد(محدوده سبز رنگی که در تصویر بالا بین B و C وجود دارد) و خطی را از نقطه A به این نقطه میانی ترسیم کرد. این خط شیب و زاویه خاصی نسبت به تغییرات قیمت دارد که نوسانات بسیاری حول این محور است. به اندازه شیب خط میانی می توان به موازاتش خطوطی را از نقاط B وC ترسیم کرد. معمولا قیمت مانند شکل، حول این محور و خط میانی بارها نوسان دارد. در عین حال نسبت به قیمت چنگال های بالا و پایین که موازی با خط میانی ترسیم شده عکس العمل نشان می دهد.
اصول اساسی ترسیم یک چنگال “اندرو” مناسب
برای ترسیم یک چنگال “اندرو” سه اصل باید وجود داشته باشد تا چنگال ما برای استفاده مقبول باشد. این سه اصل به شرح زیر است:
الف) در یک چنگال اندرو (اندرو پیچفورک) محدوده جابجایی قیمت حتما باید بین دو چنگال کناری(بال کناری) قرار گرفته باشد. بنابراین زمانی که قیمت از بین دو چنگال کناری خارج شود چنگال ترسیمی دیگر مورد تایید نخواهد بود.
ب) نقطه C در چنگال نزولی حتما باید بین نقاط A وB قرار گرفته باشد و در روند صعودی نقطه C باید بین نقاط A وB قرار گرفته باشد یعنی موج تصحیحی B به C حتما باید در محدوده نقاط A تا B باشد. اگر این اصل پا برجا نباشد و به عنوان مثال نقطه A بین نقاط B و C باشد نشانه دهنده این موضوع است که روندی قالب، در جهت صعودی یا نزولی در بازار وجود ندارد.
ج) اصل سوم نیز مانند اصل قبلی به این نکته اشاره دارد که نقطه C حتما باید بین نقاط A وB قرار گرفته باشد و نقطه B ما بین نقاط A و C نباشد. این مورد زمانی به وجود می آید که با وجود روند صعودی یا نزولی، تصحیحی کامل بین A تا B در نقطه C وجود ندارد.
آشنایی با نحوه استفاده از چنگال “اندرو”
زمانیکه با ترسیم چنگالی کامل که تمامی اصول در آن رعایت شده است آشنا شدیم تکنیک هایی برای استفاده از چنگال “اندری” وجود دارد که می توانیم از آنها برای معامله در بازار استفاده کنیم.
۱) روش استفاده اول از “چنگال اندری” زمانی است که با وجود ترسیم صحیح چنگال قیمت ها در بازار به سمت خط میانی چنگال حرکت نمی کنند. قیمت ها در روند نزولی اطراف بال بالایی و در روند صعودی اطراف بال پایینی حرکت دارند. این مساله که قیمت به خط میانی داخل چنگال نمی رسد می تواند نشانه ای از تضعیف قدرت روند جاری بازار در حالت فعلی باشد از این رو احتمال اینکه بال پایینی یا بالایی که قیمت حول آن خط در حال نوسان است شکسته شود بسیار محتمل است. شکل زیر نمونه ای از حالت اول ورود به معامله را برای یک چنگال صعودی نشان می دهد که با شکسته شدن خط بال پایینی می توان وارد معامله فروش شد.
۲) قاعده دوم برای ورود به معامله زمانی ایجاد می شود که قیمت با اینکه به سمت خط میانی در حال حرکت است یک گپ (شکاف) در نزدیک خط میانی ایجاد می کند. گپ یا تثبیت قیمت در چنگال صعودی روی خط میانی و گپ یا تثبیت در چنگال نزولی زیر خط میانی نشانه ای پایداری روند در جهت فعلی می باشد. این موارد موقعیت های خوبی را برای ورود به معامله ایجاد می کنند. مثال این نمونه را در مثال زیر می توان مشاهده کرد.
۳) قاعده سوم استفاده از چنگال زمانی مورد استفاده برای ورود به معامله قرار می گیرد که خط میانی برای قیمت تبدیل به یک خط حمایت یا مقاومت می شود و از پیشروی قیمت در روند نزولی به زیر خط میانی و در روند صعودی از پیشروی قیمت به بالای خط میانی جلوگیری می کند. معمولا برای استفاده از این ابزار در مورد ورود به معامله از شاخص نمای تکنیکی Stochastic (اندیکاتور استوکاستیک) استفاده می شود. اگرچه حالت بهینه برای ورود به معامله با مشاهده چنین وضعیتی که خط میانی چنگال حکم حمایت یا مقاومت را داشته، صبر کردن تا زمانی است که بال بالایی یا بال پایینی شکسته شود.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل نوزدهم خواهید دید:
استفاده از فراریت (Volatility) و همبستگی ارزها (Currency Correlation)
فصل نوزدهم مقاله
استفاده از فراریت (Volatility) و همبستگی ارزها (Currency Correlation)
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
یکی دیگر از مباحث مهم در آموزش فارکس، بحث همبستگی و فراریت است. در بازار فارکس با داشتن قیمت دو جفت ارز نسبت به ارزی ثابت می توان قیمت آن دو جفت ارز را نسبت به هم محاسبه نمود، برای این کار نیاز به دانستن همبستگی ارزها (Currency Correlation) است. شاخصی که میزان نوسان هر جفت ارز را در بازه زمانی خاصی اندازه گیری می کند با نام Volatility یا فراریت شناخته می شود. در ادامه هر یک از این مباحث به طور کامل توضیح داده شده اند.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
آشنایی با فراریت و استفاده از فراریت در بازار فارکس (بازار تبادلات ارزی (Volatility)
آشنایی و استفاده از همبستگی ارزها (Currency Correlation)
——————————————————————————————————————————
آشنایی با فراریت و استفاده از فراریت در بازار فارکس (بازار تبادلات ارزی (Volatility)
در بازار تبادلات ارزی (فارکس) مبنای جابجایی نرخ ها، میزان عرضه و تقاضای هر ارز می باشد و بدین لحاظ که ارزها همیشه با ارزی دیگر سنجیده می شوند. عرضه و تقاضای منفرد هر ارزی بر روی ارزش برابری ارز متقابل نیز تاثیر مستقیم دارد. این بحث بدین لحاظ گفته شد تا بتوانیم میزان جابجایی هر جفت ارز را جدا از مسائل بنیادی تاثیر گذار بر عرضه و تقاضا به لحاظ تکنیکی بررسی کنیم. شاخصی که میزان نوسان هر جفت ارز را در بازه زمانی خاصی اندازه گیری می کند با نام Volatility یا فراریت شناخته می شود.
فراریت مقدار میانگین نوسان هر جفت ارز، سهام یا کالا در بازه زمانی خاص می باشد. فراریت در بازار فارکس رابطه نزدیک و تنگاتنگی با ارزش ذاتی برابری نرخ آن جفت ارز دارد. اگر میزان عرضه و تقاضای یک جفت ارز را در دو بازه زمانی، برابر فرض کنیم میزان نوسان هر جفت ارز بسته به ارزش ذاتی نرخ برابری آن جفت ارز تعیین می شود. عموما ارزها در بازار مبادلات ارز (بازار فارکس) در هر ۲۴ ساعت یا یک روز کاری بین ۰٫۵ تا ۱٫۵ درصد از ارزش ذاتی خود را به صورت میانگین نوسان دارند. بدین معنی که اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز پوند به فرانک سوییس در یک سال گذشته ۱٫۸۰۰۰ بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین ۱۸۰ پوینت که برابر یک درصد ارزش ذاتی این جفت ارز می باشد حرکت دارد. یا به عنوان مثال اگر نرخ برابری (ارزش ذاتی) جفت ارز دلار استرالیا به دلار آمریکا در یک سال گذشته ۰٫۷۵ بوده است بنابراین می توانیم انتظار داشته باشیم این جفت ارز روزانه میانگین ۷۵ پوینت نوسان داشته باشد.
ذکر دو مساله نباید فراموش شود. اول اینکه شاید روزهای بسیاری را داشته باشیم که مقدار میانگین نوسان هر ارز بیشتر از ۱٫۵ درصد از ارزش ذاتی باشد اما روزهایی قبل یا بعد مقدار نوسان کمتر باشد که میانگینشان به ۰٫۵ تا ۱٫۵ درصد ارزش ذاتی برسد و مساله دوم اینکه وقتی صحبت از فراریت می شود منظور بیشینه و کمینه قیمت(High و Low) می باشد.
این بحث بدین لحاظ حائز اهمیت است که انتظارات حرکتی یک جفت ارز را در یک بازه زمانی برای معامله گر مشخص می کند. زمانی که معامله گر روی دلار استرالیا به دلار آمریکا معامله می کند و حد سود یا ضررش حدود ۱۵۰ پوینت است نمی تواند انتظار داشته باشد که حداکثر در طول یک روز بازار به هدف های قیمتی اش برسد. حال آنکه عکس این حالت را نمی تواند برای جفت ارزی مانند پوند به ین که میانگین نوساناتش حدود ۱۸۰ پوینت در روز است را برای دستورات حد ضرر و سودش انتظار داشته باشد.
از یاد نبریم این قانون نانوشته در بازار مبادلات ارز در اصل از قانون حداکثر میزان نوسانات بازار اوراق بهادار گرفته شده است اما ناخودآگاه، در بازار ارز حالتی به وجود آورده که برای هر بازه زمانی معامله گران انتظار نوسان خاصی را پیش بینی می کنند. غیر از استفاده ای که از میزان فراریت برای حداکثر نوسانات هر روز می شود. با تشخیص این عامل که آیا در روزهای گذشته بازار کمتر از میزان میانگین نوساناتش، حرکت کمتر داشته، می توان متوجه شد که در روز یا روزهای آتی بازار حرکات بزرگتر و با دامنه بیشتری خواهد داشت. در عین حال تا با این تکنیک یا تکنیک های مشابه آشنایی کامل پیدا نکرده اید پیشنهاد نمی شود با زیاد شدن نوسانات در روزهای خاص، حرکات کمتر را در روزهای پیش رو انتظار داشته باشید. همانطور که در شکل زیر دیده می شود پس از اینکه چندین روز میانگین نوسان بسیار کم بوده است روز یا روزهایی را شاهد هستیم که فراریت بیشتر شده است تا میانگین نوسانات فراریت بر اساس ارزش ذاتی درست باشد.
برای بازه های زمانی بزرگتر، در بازه هفتگی فراریت یا اختلاف بیشینه و کمینه قیمت (High و Low) به صورت میانگین گرایش به ۲٫۸ ارزش ذاتی آن جفت ارز دارد و برای بازه ماهانه به صورت میانگین گرایش حرکت دامنه نوسان به ۷٫۵ درصد از ارزش ذاتی جفت ارز وجود دارد.
معمولا فراریت را با شاخص نمای تکنیکی سنجش انحراف معیار(Standard Deviation) می سنجند. به هر میزان انحراف معیار بالاتر باشد میزان فراریت بیشتر است. گرچه بدون استفاده از این شاخص نما نیز می توان میزان فراریت بازار را با نرم افزارهای آماری مورد سنجش قرار داد.
آشنایی و استفاده از همبستگی ارزها (Currency Correlation)
معامله بر اساس جفت ارزهای متقاطع (Rates Cross) مبحثی می باشد که اغلب مورد توجه معامله گرانی است که از سیستم تریدینگ استفاده می کنند. اغلب معامله گران مبتدی از معامله بر روی جفت ارزهای متقاطع پرهیز می کنند دلایلی مانند اسپرد بالاتر، آشنا نبودن با رفتار آن جفت ارز، کمبود دانش و اطلاعات فاندامنتالی از جمله دلایل فعالیت کمتر معامله گران در این ارزها می باشد و اغلب معامله گرانی که بر روی جفت ارزهای متقاطع کار می کنند به دنبال ارزهایی هستند که فراریت (Volatility) بیشتری داشته باشند مانند جفت ارز پوند به ین ژاپن.
متاسفانه بسیاری از معامله گران بدون اطلاع از تاثیر پذیری جفت ارزها از یکدیگر بر روی جفت ارزهای متقاطع اقدام به معامله می کنند و اغلب ضررهایی بیش از حد، متحمل می شوند. در بازار تبادلات ارزی با داشتن قیمت دو جفت ارز نسبت به ارزی ثابت میتوان قیمت آن دو جفت ارز را نسبت به هم محاسبه نمود که یکی از سه حالت زیر برایشان وجود دارد.
A —– C C —– B
AC*CB=A/B
(GBP/USD)* (USD/JPY)= GBP/JPY
A —– C B —— C
AC/BC=A/B
( EUR/USD) / (GBP/USD) =EUR/GBP
C —– A C —– B
CB/CA=AB
(USD/CHF)/(USD/JPY)= CHF/JPY
مثال: قیمت جفت ارز GBP/USD در حال حاضر ۱٫۹۷۱۷ و قیمت جفت ارز USD/JPY حالا ۱۱۸٫۸۵ می باشد قیمت جاری جفت ارز GBP/JPY چقدر می باشد؟
۱٫۹۷۱۷*۱۱۸٫۸۵= ۲۳۴٫۳۳ قیمت جاری جفت ارز پوند به ین.
مثال: قیمت جفت ارز GBP/USD در حال حاضر ۱٫۸۸۶۴ و قیمت جفت ارز EUR/USD حالا ۱٫۲۷۹۲ می باشد قیمت جاری جفت ارز EUR/GBP چقدر می باشد؟
۱٫۲۷۹۲/۱٫۸۸۶۴= ۰٫۶۷۸۱ قیمت جاری بازار جفت ارز یورو به پوند.
مثال: قیمت جفت ارز USD/CHF در حال حاضر ۱٫۲۲۱۱ و قیمت جفت ارز USD/JPY حالا ۱۱۸٫۵۹ می باشد قیمت جاری جفت ارز CHF/JPY چقدر می باشد؟
۱۱۸٫۵۹/۱٫۲۲۱۱= ۹۷٫۱۱ قیمت جاری بازار جفت ارز فرانک به ین.
بدیهی است قیمت های بروکر ها به خاطر اسپرد و تاخیر زمانی ممکن است چند پیپ با قیمت های محاسباتی ما متفاوت باشند اما در کل، قیمت کراس ها به این صورت قابل محاسبه خواهند بود.
بدین ترتیب با وابستگی ارزش ذاتی ارز هر کشوری در مقابل سایر ارزها قابل استنباط است که همه ارزهای جهانی دارای ارزش ثابتی برای خود باشند و با کم شدن ارزش پول هر کشوری تمامی ارزهای جهانی در مقابل آن ارز با افزایش ارزش روبرو شده اند. این مساله در مورد قوی شدن پول کشور ها نیز صادق است.
از همبستگی ارزها زمانی استفاده می شود که معامله گر رفتار متفاوتی را برای ارزهایی خاص در مقابل ارزی خاص انتظار دارند و می توانند به جای دو معامله بر روی دو جفت ارز، یک معامله بر روی جفت ارز متقاطع انجام دهند. به عنوان نمونه تحلیلی داریم از صعود قیمت در نمودار پوند به دلار و در عین حال تحلیل نمودار دلار به ین نیز از صعود حکایت دارد. بدین ترتیب می توان برای کاهش ریسک احتمالات در بازار و بالا بردن احتمال سود دهی، معامله ای بر روی پوند به ین انجام داد. در این صورت حتی اگر یکی از دو تحلیل پوند به دلار یا دلار به ین درست نباشد باز نمودار پوند به ین صعودی خواهد بود و ضرری متوجه حساب نمی شود. در عین حال حتی در صورتی که معامله ای بر روی جفت ارز متقاطع انجام نمی شود همیشه پیشنهاد می شود تحلیل بنیادی یا تکنیکی همبستگی هر ارز خاص را در مقابل ارزهای دیگر نیز انجام شود تا ریسک کمتری متوجه معاملات شود.
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل بیستم خواهید دید:
مقدمه ای بر امواج الیوت
فصل بیستم مقاله
مقدمه ای بر امواج الیوت
به دوره مقدماتی آموزش فارکس خوش آمدید
رالف نلسون الیوت سال ۱۹۳۸ بر اساس مشاهدات و تحقیقات خود نظریه ای را بر اساس تغییرات قیمت ارائه داد که بر مبنای آن دوره های حرکتی قیمت را در قالب الگوهای مشخص و تکرار شونده امواج توضیح می داد. این امواج روانشناسی توده مردم را در بازارها در قالب موج ها و الگوهای مشخص و تکرار شونده به ما نشان می دهد. از دیدگاه الیوت، ویژگی های حرکات بازارهای مالی بر مبنای شرایط احساسی، معقول، تکانشی، ابهام و منطق گروهی شکل گرفته است و تغییرات قیمت از سه اصل الگو، نسبت و زمان ساختار می پذیرد. الیوت عقیده داشت هر اتفاقی که در بازار روی می دهد ریشه در گذشته قیمت دارد و با تحلیل الگوهای تکرار شونده پیشین می توان آنها را به حال و آینده ارتباط و گسترش داد.
آن چه که در این فصل خواهید آموخت✍
قاعده کلی امواج
مشخصه های موج های اصلاحی
تناوب
کانال ها
اعداد فیبوناچی و نسبت های بازگشتی
اصول انحصاری موج ۲
اصول انحصاری موج ۳
اصول انحصاری موج ۴
اصول انحصاری موج ۵
اصول انحصاری موج A
اصول انحصاری موج B
اصول انحصاری موج C
————————————————————————————————
رفتار انبوه مردم در الگوهای روندها و بازگشت های بازار شناخت پذیر هستند. الیوت نام این شناخت پذیری را قانون موج ها نام گذاشت که ساختارهای اتصال یافته ای برای مدل های بزرگتر از بعضی الگوها و اسلوب آنها می باشد. بازگشت های قیمت و آغاز ساخته شدن قالب جدید برای الگویی از اندازه و موج یک درجه بالاتر نیز همین اصول را دارد. اصل پایه ای امواج بر پنج موج محرک که با اعداد مشخص می شود و سه موج اصلاحی که با حروف نمایش داده می شود استوار است.
هر موج حرکتی از پنج ریز موج تشکیل می شود که شامل سه موج انگیزشی و دو ریز موج اصلاحی است. موج اصلاحی نیز شامل سه ریز موج است که دو موج آن انگیزشی و یک موج آن آصلاحی می باشد. موج های انگیزشی همیشه در جهت موج حرکتی یا اصلاحی یک درجه بزرگ تر از خود می باشند. بنابراین در هر درجه از روند حرکت در جهت موج اصلی پنج موجی و حرکت در جهت درجه بزرگتر اصلاحی سه موجی می باشد.
الیوت در تقسیم بندی امواج برای نام گذاری و شناسایی از ۹ درجه نام برد که بعد ها شاگردان وپیروان او به تفصیل این ۹ درجه را به ۱۵ درجه رساندند. تمام این ۱۵ درجه با علامات عددی و حروفی شامل مشخصات درجه و سیکلشان هستند.
البته باید در نظر داشته باشیم حرکات بازار و یا به نوعی انتظارات انسانی از بازار در تمامی این درجات مستقیم و یکسان نیست بلکه غالبا موجی شکل و دوره ای است.
رشد (و نزول) قیمت ها در بازار و انتظارات انسانی عبارت است از پنج موج صعودی و سه موج نزولی. این الگوی هشت موجی دوره های تناوبی صعود و نزول بازار یا اقتصاد را نمایش می دهد.
قاعده کلی موج ها سه هدف اصلی دارد: پیشگویی مسیر بازار، مشخص کردن نقاط بازگشت و تهیه کردن راهنما برای ورود و خروج از موقعیت های معاملات.
موج های حرکتی(Motive) دارای ساختار پنج موجی شماره دار ۱ الی ۵ هستند و در مسیری از حرکت روند اصلی درجه بزرگتر می باشند.
قواعد پایه برای موج های انگیزشی: موج ۲ نمی تواند بیشتر از اندازه موج ۱ بازگشت داشته باشد. موج ۳ هرگز نمی تواند کوچکترین موج باشد و در عین حال معمولا بزرگترین موج می باشد.
ساختار پنج موج حرکتی به دو دسته کلی تقسیم بندی می شود: انگیزشی(Impulse) که خود شامل دو گروه انبساطی(Extension) و کوتاه شده (Truncation) می باشد و موج های مثلث های قطری انگیزشی (Diagonal Triangles)
در موج های انگیزشی(Impulse) موج چهار هرگز وارد محدوده قیمت موج یک نمی شود. موج های ۱، ۳ و ۵ قسمتی از موج های حرکتی هستند و موج ۳ همیشه خود یک موج انگیزشی(Impulse) است. بنابراین همانطور که در شکل زیر مشخص است دو موج شماری سمت چپ نادرست و موج شماری سمت راست صحیح می باشد.
در مثال های زیر به وضوح مشاهده می شود موج ۴ وارد محدوده موج ۱ نشده و در عین حال موج ۳ کوتاه ترین موج نمی باشد.
در صورتی که امواج ۱، ۳ و ۵ شامل ۵ ریز موج باشند معمولا یکی از آنها انبساط می یابد و بزرگتر از دو موج دیگر می شود. به این حالت موج انگیزشی انبساط یافته می گوییم. در بازار سهام و فارکس (بازار تبادلات ارزی) معمولا حالت انبساط یافته (Extension) در موج ۳ مشاهده می شود و در بازار های کالا معمولا در موج ۵ مشاهده می شود.
در بعضی حالت های خاص معمولا با انبساط پیدا کردن موج ۳، قله موج ۵ فراتر از قله موج سه حرکت نمی کند. به این حالت موج ۵ کوتاه شده(Truncation) می گوییم. در این حالت ریز موج های ۵ تایی موج ۵ کوتاه شده باید در محدوده موج قبل از خود باشد؛ موج ۵ نباید فراتر از موج ۳ پیش روی کند و معمولا همانطور که ذکر شد بعد از موج سه انبساط یافته تشکیل می شود.
هانطور که در شکل زیر مشاهده می شود موج ۵ بعد از انبساط موج ۳ از دست یابی به کف جدید بازمانده و حالت موج ۵ کوتاه شده را به وجود آورده است.
اگر به خاطر داشته باشید گفتیم، ساختار پنج موج حرکتی به دو دسته کلی تقسیم بندی می شود: انگیزشی(Impulse) که خود شامل دو گروه انبساطی(Extension) و کوتاه شده (Truncation) می باشد و موج های مثلث های قطری (Diagonal Triangles).
در مثلث های قطری بر اساس یک قانون همیشگی ریز موج های ۱، ۳ و ۵ همگی از سه موج تشکیل شده اند. برخلاف موج های انگیزشی، در مثلث های قطری موج ۴ همیشه وارد محدوده موج یک می شود. مثلث های قطری معمولا نشانه خستگی یا به اتمام رسیدن الگوی یک درجه بزرگتر از خود می باشند و معمولا دو خط امتداد نقاط سقف و کف مثلث دو گوشی که کلیات مثلث قطری را می سازد همگرا می باشد.
چکیده مطالب:
– اصول امواج = وضح روانشناسی توده مردم
– موج های حرکتی ساختار ۵ تایی دارند و تمام حرکت روند آنها یک موج حرکتی از درجه بزرگتر را تشکیل می دهد
– طبقه بندی موج های حرکتی شامل موج های انگیزشی و مثلث های سه گوش می باشد
– موج های انگیزشی ۱، ۳ و ۵ خود شامل ۵ ریز موج می باشند که می توانند شامل حالت های گسترش یافته یا کوتاه شده باشند.
– موج ۴ به هیچ عنوان وارد محدوده موج ۱ نمی شود
– در مثلث های قطری امواج ۱، ۳ و ۵ شامل ۳ ریز موج می باشند. موج ۴ اجازه ورود به محدوده موج یک را دارد وسیگنال مناسب نقطه بازگشت قیمت از برخورد با خط روند اصلی می باشد.
مشخصه های موج های اصلاحی
زیگزاگ (Zigzag) حالت اول موج های اصلاحی می باشد که ریز موج های A و B و C به ترتیب شامل ریز موج های ۵، ۳، ۵ می باشد. بدین معنا که موج A شامل ۵ ریز موج، موج B شامل ۳ ریز موج و موج C شامل ۵ ریز موج می باشد. معمولا این موج اصلاحی در موج ۲ یک درجه بالاتر ایجاد می شود و حالت تند با شیب زیاد را برای بازگشت قیمت شاهد هستیم.
تخت (Flat) حالت دوم موج های اصلاحی می باشد که ریز موج های A و B و C به ترتیب شامل ریز موج های ۳، ۳، ۵ می باشد. بدین معنا که موج A شامل ۳ ریز موج، موج B شامل ۳ ریز موج و موج C شامل ۵ ریز موج می باشد. معمولا این موج اصلاحی در موج ۴ یک درجه بالاتر ایجاد می شود و حالت ساید در روند رو به جلو را برای ادامه حرکت قیمت در روند اصلی شاهد هستیم.
مثلث ها (Triangle) حالت سوم موج های اصلاحی می باشد که ریز موج های A و B و C را به همراه دو موج D و E دارد. تمامی ریز موج های هر موج شامل ۳ ریز موج می باشد(۳-۳-۳-۳-۳). معمولا این موج اصلاحی در موج ۴ یک درجه بالاتر ایجاد می شود و حالت ساید در روند رو به جلو را برای ادامه حرکت قیمت در روند اصلی شاهد هستیم. مثلث ها به دسته ها و مدل های گوناگونی تقسیم بندی می شوند که می توانید در زیر حالت های مختلف تشکیلشان را مشاهده کنید.
امواج اصلاحی ترکیبی (Combination) آخرین حالت از مدل موج های اصلاحی می باشد که ریز موج هایش ترکیبی ازامواج بازگشتی قبلی می تواند باشد و با W، X، Y نمایش داده می شوند. معمولا این موج اصلاحی در موج ۴ یک درجه بالاتر ایجاد می شود و حالت ساید در روند رو به جلو را برای ادامه حرکت قیمت در روند اصلی شاهد هستیم. امواج اصلاحی ترکیبی می توانند شامل هر ترکیبی از امواج اصلاحی قبلی پشت سر هم باشند بدون آنکه دو ترکیب پشت سر هم تکرار شود. به عنوان مثال اگر در شکل زیر ترکیب اصلاح “تخت” موج X سه تایی و یک مثلث را شاهد هستیم دو ترکیب یکسان (دو مثلث) نباید پشت سر هم در موج اصلاح ترکیبی تکرار شود.
مطالب ضمیمه:
شباهت:
– دو موج حرکتی یا انگیزشی از پنج موج حرکتی، معمولا به لحاظ زمانی و حرکت قیمت شبیه به یکدیگر هستند. حتی اگر به لحاظ حرکت قیمتی شبیه یکدیگر نباشند با توجه به یکی از درصدهای فیبوناچی ۶۱٫۸ درصد، ۱۰۰ درصد، ۱۶۱ درصد یا ۲۶۱ درصد نسبت به هم تناسب دارند.
– معمولا در پنج موج حرکتی شاهد هستیم که دو موج انگیزشی در یک موج حرکتی از درجه بزرگتر هر دو گسترش یافته نمی شوند. در غالب موارد یک موج گسترش یافته است که بیشتر در مورد موج سوم اتفاق می افتد.
– برای مثال اگر موج سوم گسترش یافته باشد موج ۵ گسترش یافته نمی شود و حداکثر تا ۶۱٫۸ درصد از اندازه موج سوم حرکت می کند.
تناوب
در امواج انگیزشی:
– اگر موج دوم بصورت آنی و با سرعت زیاد بازگشت داشته باشد و زمانی کوتاه را مانند امواج اصلاحی زیگزاگ به خود گرفته باشد در موج چهارم تکرار این مدل تصحیح بسیار ضعیف است و بازگشت با دوره زمانی طولانی تر و حالتی غیر از زیگزاگ اتفاق می افتد.
– معمولا حرکت سریع و با دوره زمانی کوتاه برای موج های اصلاحی به شکل زیگزاگ اتفاق می افتد.
– معمولا حرکت رنج با دوره زمانی طولانی مدت در موج های اصلاحی به شکل های تخت (Flat)، مثلث ها (Triangle) و اصلاحی های ترکیبی (Combination) به وجود می آیند.
– در امواج حرکتی که به شکل مثلث قطری (Diagonal Triangles) هستند تناوب بین موج دوم و چهارم وجود ندارد.
تناوب:
در امواج اصلاحی
– اگر در موج A شاهد یک حرکت با ساختار a، b، c به شکل تخت (Flat) باشیم در موج B به احتمال زیاد شاهد یک ساختار زیگزاگ مانند هستیم و یا بالعکس.
– اگر بازگشت کامل در موج A با یک زیگزاگ آغاز بشود حرکت موج B می تواند با زیگزاگ دیگری که ساختارش به بیرون از محدوده زیگزاگ اول رسیده است امتداد پیدا کند.
محدوده موج چهار
– محدوده موج چهار از یک درجه بزرگتر معمولا تا موج چهار یک درجه کوچکتر موج سه اصلی امتداد می یابد و در موارد اندکی از موج چهار ریز موج های موج سه حرکتی بیشتر انجام می دهد.
کانال ها
– در موارد بسیاری امواج حرکتی در محدوده یک کانال حرکت می کنند. این کانال می تواند از امتداد خط کانال پایان نقاط موج های یک و سه ترسیم شده باشد و یا می تواند از امتداد ابتدای امواج دو و چهار ترسیم شده باشد.
– به همان ترتیب که در موج های حرکتی می توانیم روند و کانال داشته باشیم. برای امواج اصلاحی زیگزاگ نیز می توانیم کانال ترسیم کنیم. شیوه ترسیم بدین شکل است که از انتهای موج ۵ به ابتدای موج B خط روند رسم می شود و به موازات آن خط کانال از انتهای موج A ترسیم می شود.
اعداد فیبوناچی و نسبت های بازگشتی
اعداد فیبوناچی دامنه ای از صفر و یک هستند که هر عدد جدید مجموع دو عدد قبل از خود می باشد نسبت های بین این دامنه اعداد بسیار جالب و کاربردی می باشد. معمولا از نسبت های ۳۸٫۲درصد، ۵۰ درصد، ۶۱٫۸ درصد، ۱۰۰درصد و ۱۶۱٫۸ درصد در بازار برای تحلیل میزان حرکت قیمت استفاده می شود.
– معمولا موج دو ۶۱٫۸ درصد از میزان حرکت موج یک را بازگشت دارد.
– موج چهار معمولا تا حداکثر ۳۸٫۲ درصد از موج سوم را بازگشت دارد.
– موج پنج می تواند ۳۸٫۲ یا ۶۱٫۸ درصد حرکت اصلی ابتدای موج یک تا انتهای موج سوم را حرکت داشته باشد.
– به لحاظ زمانی نیز امواج می توانند بر اساس دوره زمانی اعداد فیبوناچی حرکت کنند. به عنوان مثال اگر موج سوم گسترش یافته و ۲۱ ماه طول زمانی داشته باشد موج ۵ یک عدد فیبوناچی عقب تر می باشد و ۱۳ ماه زمان تشکیل آن طول می کشد.
اصول انحصاری موج ۲
–
موج ۲ به صورت سه موجه یا کامپلکس می باشد
احتمال تشکیل ایریگولار در کارکشن موج abc وجود دارد (موج پیشرو)
–
نسبتهای موج ۲ :
–
۱- نسبت ۶۱٫۸ یا ۷۸٫۶ یا ۸۸٫۶ ریتریس موج یک
۲- ۱۲۷ یا ۱۶۱ اکستنشن موج b
۳- نسبتهای انتهای موج ۵ ( داخلی c )
–
نکته موج ۲ :
–
۱- درصورت ایجاد شدن موج ۲ به کامپلکس بهتر است معامله صورت نگیرد
۲- موج ۲ به صورت ABC ایجاد می گردد
۳- موج B در داخل موج ۲ به صورت سه موجه ایجاد میشود.
۴- موج C در داخل موج ۲ به صورت پنج موج ایجاد میشود.
۵- احتمال تشکیل پترن گارتلی-بت یا (۱۲۳)
۶- موج ۲ نمی تواند ۱۰۰موج ۱ را بپوشاند.
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- نسبت ۵۰ یا ۶۱٫۸ ریتریس موج ۱
۲- پروجکشن ۱۰۰موج a
۳- اکستنشن ۱۶۱ موج b
نسبتهای انتهای موج ۵ (داخلی c)
–
شکل و ساختار موج ۲ :
اصول انحصاری موج ۳
–
موج ۳ به صورت پنج موجه ایجاد می شود. (موج پیشرو )
–
نسبتهای موج ۳ :
۱- نسبت پروجکشن ۱۶۱ یا ۲۶۱ موج ۱
۲- نسبت اکستنشن ۲۶۱ یا ۳۶۱ موج ۲
۳- نسبتهای انتهای موج ۵ (داخلی ۳)
–
نکته موج ۳ :
–
۱- درانتهای موج ۳ یک پیک بلند در اندیکاتور AO ایجاد می گردد.
۲- در انتهای موج ۳ امکان ایجاد پترن کراب وجود دارد.
۳- موج ۳ به صورت پنج موجه ایجاد می گردد.
۴- موج ۳ بلندترین موج پیشرو می باشد.
۵- موج ۳ معمولا تا پروجکشن ۲۶۱ موج ۱ ادامه می باید
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- نسبت ۱۶۱ یا ۲۶۱ پروجکشن موج ۱
۲- نسبت ۲۶۱ ریتریسمنت موج ۲
۳- نسبتهای داخلی موج ۵ (داخلی۳)
–
شکل و ساختار موج ۳ :
–
اصول انحصاری موج ۴
–
موج ۴ به صورت سه موجه یا کامپلکس می باشد.
احتمال تشکیل اریگولار در کارکشن موج abc (موج پیشرو) وجود دارد .
–
نسبتهای موج ۴ :
–
۱- نسبت پروجکشن ۱۶۱ یا ۲۶۱ موج ۱
۲- نسبت اکستنشن ۲۶۱ یا ۳۶۱ موج ۲
۳- نسبتهای انتهای موج ۵ (داخلی ۳)
–
نکته موج ۴ :
–
۱- درانتهای موج ۳ یک پیک بلند در اندیکاتور AO ایجاد می گردد.
۲- در انتهای موج ۳ امکان ایجاد پترن کراب وجود دارد.
۳- موج ۳ به صورت پنج موجه ایجاد می گردد.
۴- موج ۳ بلندترین موج پیشرو می باشد.
۵- موج ۳ معمولا تا پروجکشن ۲۶۱ موج ۱ ادامه می باید.
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- نسبت ۱۶۱ یا ۲۶۱ پروجکشن موج ۱
۲- نسبت ۲۶۱ ریتریسمنت موج ۲
۳- نسبتهای داخلی موج ۵ (داخلی۳)
–
شکل و ساختار موج ۴ :
–
اصول انحصاری موج ۵
–
موج ۵ به صورت پنج موجه ایجاد می شود (موج پیشرو) .
–
نسبتهای موج ۵ :
–
۱- نسبت اکستنشن ۱۲۷ یا ۱۶۱ موج ۴
۲- نسبت پروجکشن ۱۰۰% یا ۱۶۱% موج ۱
۳- نسبت ۲/۳۸ یا ۸/۶۱ پروجکشن موج ۳-۰
۳- نسبت انتهای موج ۵ (داخلی ۵)
۵- نسبت ۴۲۴ موج ۲
–
نکته موج ۵ :
–
۱- دایورجنس Divergence قیمتی و اندیکاتور AO بین امواج ۳-۵ به صورت واگرایی ظاهر میشود.
۲- موج ۵ به صورت پنج موجه ایجاد می گردد.
۳- در انتهای موج ۵ امکان تشکیل پترن باترفلای می باشد.
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- ۱۶۱ فیبو تایم اکستنشن موج ۴
۲- ۱۰۰ یا ۱۶۱ فیبو پروجکت موج ۱ از انتهای موج ۴
۳- ۳۸٫۲ یا ۵۰ یا ۶۱٫۸ فیبو پروجکت انتهای موج ۳-۰ از موج ۴
۴- نسبت ۴۲۴ اکستنشن موج ۲
۵- نسبتهای انتهای موج ۵ (داخلی ۵)
–
شکل و ساختار موج ۵ :
–
اصول انحصاری موج A
–
موج A اصلاحی به صورت سه یا پنج موجه ایجاد می شود (موج اصلاحی) .
–
نسبتهای موج A :
–
۱- ۱۲۷ یا ۱۶۱ اکستنشن موج۴ (داخلی A)
۲- نسبت ۱۰۰یا ۱۶۱ پروجکشن موج یک (داخلی A )
۳- نسبت ۳۸٫۲یا ۶۱٫۸ پروجکشن ۳-۰ (داخلی A )
۴- نسبتهای داخلی انتهای موج ۵ (داخلی A)
۵- نسبت ۴۲۴ موج ۲ (داخلی A)
نکته موج A :
–
۱- احتمال تشکیل پترن باترفلای
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- ۱۶۱ فیبو تایم اکستنشن موج ۴ (داخلی a )
۲- ۱۰۰ یا۱۶۱ فیبو پروجکت موج ۱ از انتهای موج ۴ (داخلی a )
۳- ۳۸.۲ یا ۵۰یا ۶۱٫۸فیبو پروجکت انتهای موج ۳-۰ از موج ۴ (داخلی a )
۴- نسبت ۴۲۴ اکستنشن موج ۲ (داخلی a )
–
شکل و ساختار موج A :
–
اصول انحصاری موج B
–
موج B به صورت سه موجه می باشد.
پترن اریگولار فقط در کارکشن موج b ایجاد می گردد (موج اصلاحی) .
–
نسبتهای موج B :
–
۱- نسبت ۶۱٫۸ یا ۷۸٫۶ یا ۸۸٫۶ ریتریس موج A
۲- ۱۲۷ یا ۱۶۱ اکستنشن موج b (چون موج Bبه صورت کارکشن می باشد)
۳- نسبتهای انتهای موج ۵ ( داخلی c )
۴- احتمال تشکیل پترن گارتلی یا بت یا (۱۲۳)
۵- ۱۲۷ یا ۱۶۱ اکستنشن موج A پترن اریگولار
–
نکته موج B :
–
۱- احتمال تشکیل پترن گارتلی یا بت یا (۱۲۳)
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- نسبت ۱۰۰ یا ۱۶۱پروجکت A از انتهای موج B
۲- نسبت ۱۶۱ اکستنشن موج b
۳- نسبت ۱۰۰ پروجکشن موج a
–
شکل و ساختار موج B :
–
اصول انحصاری موج C
–
موج C به صورت ۵ موجه ایجاد می گردد (موج اصلاحی) .
–
نسبتهای موج C :
–
۱- نسبت ریتریسمنت ۸٫۶۱ یا ۶٫۷۸ موج ۱
۲- نسبت اکستنشن ۱۶۱ یا ۲۶۱ریتریسمنت موج B
۳- نسبت پروجکشن ۱۶۱ یا ۱۰۰ موج A
۴- نسبت انتهای موج ۵
–
نکته موج C :
–
۱- موج Cمعمولا تا نسبت ۱۶۱ پروجکشن موجA ایجاد میشود.
–
نسبتهای فیبوناچی تایم :
–
۱- نسبت ۵۰ یا ۶۱٫۸ ریتریس موج ۱
۲- نسبتهای انتهای موج ۵ (داخلی C)
۳- اکستنشن ۱۶۱ موج B
۴- پروجکشن ۱۰۰موج A
–
شکل و ساختار موج C :
——————————————————————————————————————————
آن چه که در فصل بیست و یکم خواهید دید:
آشنایی با اندیکاتورها
دوره های مرتبط
دوره مقدماتی آموزش فارکس (3)
دوره مقدماتی آموزش فارکس آشنایی با بازار فارکس فصل بیست و یکم مقاله آشنایی با اندیکاتورها به دوره مقدماتی آموزش…
دوره مقدماتی آموزش فارکس (1)
دوره آموزش مقدماتی فارکس آشنایی با بازار فارکس فصل اول مقاله کار فارکس، دنیای پول به دوره مقدماتی آموزش…
دوره دوم اموزش بازارهای مالی(3ماهه)
مقدمه و اتمام حجت ویدئو خصوصی این بخش خصوصی می باشد. برای دسترسی کامل به دروس این دوره باید این…
دوره اول آموزشی بازارهای مالی
در پکیج آموزش طراحی سایت دو و چند زبانه، تمام ابزارهای مورد نیاز برای چندزبانه کردن یک وبسایت وردپرسی، در اختیار شما قرار گرفته است.